حضرت عثمان رضی الله عنه در بهشت خواهد بود

  • ۰۳:۰۰

امروز،حتماً دربان پیامبر خدا خواهم بود!


این،اشعاری بود که یک روز ابوموسی اشعری سرداد، هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)وادر چاه اریس شدند، وضو گرفتند وبر روی چاه نشستند


ابوموسی، پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد، سلام کرد و برگشت تا بر درِ چاه بنشیند ودربانِ سیّدِ آفریدگان و دوستِ آفریدگار شود.


پس از مدّتی ، ابوبکر صدیق آمدو درِ دیوار اطراف چاه را – که از شاخه های بی برگ خرما ساخته شده بود – فشار داد تا باز کند، ابوموسی گفت:


-کیستی؟


ابوبکر جواب داد:


-ابوبکر هستم!


ابوموسی به ابوبکر گفت :


-چند لحظه صبر کن!


و خودش پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رفت و عرض کرد:


-ای پیامبر خدا! ابوبکر الان جلو در است و اجازه ورود می خواهد.


پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)فرمودند:


-بگذار داخل شود و به او مژدۀ بهشت بده!


ابوموسی پیش ابوبکر رفت و به او گفت:


-داخل شو! پیامبر خدا به شما مژدۀ بهشت می دهند!


ابوبکر وارد شد، سلام کرد و در طرف راستِ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نشست.


ابوموسی هم، به جای خود در کنار در بازگشت و دید که شخصی به در فشار می آورد، ابوموسی گفت:


-کیستی؟


مرد پاسخ داد:


-عمر بن خطّاب هستم!


ابوموسی گفت : جلوِ در بمان!


و خود نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد، و سلام کرد و به ایشان گفت:


-عمر اجاۀ ورود می خواهد!


پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:


-بگذار داخل بیاید و به او مژدۀ بهشت بده !


ابوموسی پیش عمربن خطّاب آمد و به وی گفت:


-داخل شو و پیامبر خدا به شما مژدۀ بهشت میدهند!


عمر داخل آمد،سلام کرد ودر طرف چپ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)نشست . چند لحظه گذشت ، مرد دیگری آمدو در را حرکت داد. ابوموسی فریاد زد:


-چه کسی هستی؟


مرد گفت:


-عثمان بن عفّان هستم!


ابوموسی گفت: -اندکی بمان!


و سپس، پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رفت و اجازه خواستنِ عثمان رابه ایشان خبر داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:


-به وی اجازۀ ورودبده و مژدگانی بهشت را با بلایی که بر سرش خواهدآمد!


ابوموسی، پیش عثمان بن عفّان- که جلو درایستاده بود- باگشت و گفت:


-داخل شو و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به شما مژدۀ بهشت دادند با بلایی که بر سرت خواهد آمد.


عثمان- که کمی غمگین شده بود-گفت: -خدایا !… به من صبر عطا فرما!


و داخل شد


مسلم، حدیث شمارۀ۲۴۰۳


منبع:داستاانهایی از زندگی خلفای راشد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Muslimoon