- يكشنبه ۵ آذر ۹۶
- ۱۹:۰۰
مِنْ عبدِالله، عُمَر بن الخطّاب أمیرالمؤمنین إلیٰ عبدالله بن قیس، سلامٌ علیک؛ امّا بعد:
فإنّ القضاءَ فریضه محکمه وسنّه متّبعه؛ فافهم إذا أدلیَ إلیک؛ فإنّه لا ینفع تکلّم بحقٍّ لا نفاذ له؛ آسِ بین النّاس فی وجهک حتّیٰ لا یطمعَ شریفٌ فی حیفک ولا ییأس ضعیفٌ من عدلک؛ البیّنه علیٰ من ادّعیٰ والیمین علیٰ من أنکر؛ والصّلح جائز بین المسلمین إلا صلحاً أحلّ حراماً أو حرّم حلالاً؛ لا یمنعک قضاءٌ قضیته بالأمس فراجعْتَ فیه عقلک وهُدِیتَ فیه لرشدِک أنْ ترجَعَ إلیٰ الحقِّ؛ فإنّ الحقَّ قدیمٌ ومراجَعَه الحقِّ خیرٌ من التّمادی فی الباطل. اَلْفَهْمَ الفهمَ فیما تلجلج فی صدرک ممّا لیس فی کتابٍ و لا سنّهٍ. ثمّ اعرفِ الأشباه والأمثال؛ فَقِسِ الأمورَ عند ذٰلک واعْمِدْ إلیٰ أقربها إلیٰ الله وأشبهها بالحقِّ واجعل لمن ادّعیٰ حقّاً غائباً أو بیّنه أمداً ینتهی إلیه؛ فإن أحضر بیّنته أخذْتَ له بحقّه وإلا استحللتَ علیه القضیّه؛ فإنّه أنفیٰ للشّک وأجلیٰ للعَمی. المسلمون عدول بعضهم علیٰ بعضٍ إلا مجلوداً فی حدّ أو مجرّباً علیه شهاده زورٍ أو ظنیناً فی ولاءٍ أو نسبٍ. فإنّ الله تولّیٰ منکمُ السّرائرَ ودرأ بالبیّنات والأیمان. وایّاک والغلقَ والضّجرَ والتّأذّی للخصوم والتنکّر عند الخصوماتِ؛ فإنّ القضاءَ فی مواطن الحقّ یُعظّم به الأجر ویَحْسُنُ به الذّخر؛ فمن صَحَّتْ نیّتهُ وأقبل علیٰ نفسه کفاه اللهُ ما بینه وبین النّاسِ، ومَنْ تخلّق للنّاس بما یعلم الله أنّه لیس مِنْ نفسه شانَهُ الله؛ فما ظنّک بثواب الله عزّوجلّ فی عاجل رزقه وخزائن رحمته! والسّلام.
از بندهی خدا عمر بن خطّاب به عبدالله بن قیس (ابو موسیٰ اشعری)! درود برشما!
بدان که دادرسی فریضهای استوار و سنّتی لازم الاتباع است. در آنچه فراروی تو آید، به درستی بیندیش. بیان حق بدون زمینهها و پشتوانههای اجرایی سودی ندارد. در نشست و برخاست و روبهرو شدن و دادرسی کردن، مردم را برابر بشمار تا اشراف به بیداد تو امیدوار نشوند و بیچارگان از دادگری تو نومید نگردند. اثبات ادّعا بر عهدهی مدّعی و سوگند متوجّه مدّعیٰ علیه است. صلح میان مسلمانان لازم الاتباع است مگر صلحی که حرامی را حلال یا حلالی را حرام کند. هر که مدّعی حقّی شد، فرصتی برای اثبات آن دراختیار او بگذار؛ اگر از عهدهی اثبات برآمد، حقّ او را بهجای آور و گرنه او را به بی حقّی محکوم کن؛ این شیوه، عذری برای مدّعیان باقی نمیگذارد و تو را از ابهام و سردرگمی به در می آورد. حکمی که در دادرسیهای امروز دادهای، نباید تو را از تجدید نظر در موارد مشابه و حکم به آنچه به حقیقت آن پی بردهای، باز دارد. حق، قدیم است و هیچ چیز موجب ابطال آن نمیشود. رجوع به حق همیشه از ادامهی راه باطل شایستهتر است. مسلمانان در برابر یکدیگر عادل فرض میشوند؛ مگر آنان که سابقهی شهادت کذب یا محکومیّت به حد دارند یا به واسطهی قرابت و موالات در معرض اتّهاماند. خدای متعال بر باطنِ بندگان خود اِشراف دارد و گناهانشان را جز در موارد اقامهی بیّنه و ادای سوگند برآنان میپوشاند. تأکید میکنم که اندیشهات را در وقایعی که بر تو عرضه میشوند و حکمی در کتاب و سنّت ندارند، به کارگیر؛ آنگاه اشباه و نظائر مسائل را بر یکدیگر قیاس کن و هر چه را نزد خداوند محبوبتر و به حق، نزدیکتر یافتی، بر آن تکیه کن. از خشم و اضطراب و تنگدلی و آزردن مردم و میدان ندادن به اصحاب دعاوی پرهیز کن. دادرسی و حکم به حق، از موجبات برخورداری از ثواب الٰهی و حسن شهرت است. هر که با اخلاص و انگیزهای پاک حکم به حق کند ـ هر چند علیه خود ـ خداوند آنچه را میان او و دیگران است، متکفّل میشود. هر که به آنچه در وی نیست، تظاهر کند، خداوند او را خوار خواهد کرد. خدای متعال جز آنچه به اخلاص انجام شده، از بندگان نمیپذیرد. تا گمان تو دربارهی نعمتهای خداوند و خزائن رحمت او چه باشد! سلام و رحمت خداوند بر تو باد.
منبع متن عربی: ابن قیّم الجوزیّه، اعلام المُوَقّعین عن ربّ العالمین (۱/۸۵). منبع ترجمه: امیدی، دکتر جلیل، مقدّمهای بر تاریخ حقوق (۱۷۱)، تهران: احسان ۱۳۸۳ .