- جمعه ۳ آذر ۹۶
- ۰۸:۳۱
او فصیح عالم من لال او
کی توانم کرد شرح حال او
انبیا در وصف او حیران شدند
سرشناسان نیز سرگردان شدند
جایگاه و اهمیت رفق و مدارا
رفق و مدارا یکی از صفتهای بلند اخلاقی است که مزین شدن به آن زندگی را بسیار آسان خواهد نمود؛ چرا که انسان در میان مردمانی زندگی میکند که اگر نخواهد از مدارا و روابط مسالمت آمیز استفاده کند، البته که زندگی برایش دشوار خواهد بود. خداوند رفق و مدارا را اینگونه در مورد پیامبر صلى الله علیه وسلم قابل اهمیت میشمارد: ﴿فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ [آل عمران: ۱۵۹]؛ از پرتو رحمت الٰہی است که تو با آنان نرمش نمودی و اگر درشتخوی و سختدل بودی، از پیرامون تو پراکنده میشدند.
رفق و مدارا، کمال اخلاقی
واژهی کوتاه مدارا بسیاری از فضیلتها را در درون خود جای داده است؛ از قبیل فروتنی، انسان دوستی، بردباری و خویشتن داری، فرو بردن خشم، دوری از کینه توزی، دوری از خشونت و سختگیری، ترک ستیزه جویی، پرهیز از دشنام گویی، آسان گیری و بالأخره مقابله به نیکی در مقابل بدیها. این فضایل مانند هالهای مدارا را در بر گرفته است؛ لذا خداوند متعال در قرآن با عظمت از آن یاد فرمود و نشانهی رحمت خویش قلمداد نمود: ﴿فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾ [آل عمران: ۱۵۹]؛ از پرتو رحمت الٰہی است که تو با آنان نرمش نمودی.
پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم در این مورد میفرماید: «إِنَّ الرِّفقَ لَا یَکونُ فی شَیءِ إِلّا زَانَهُ وَلَا یُنْزَعُ مِن شیءٍ إِلّا شَانَهُ»؛ مهربانی با هر چیز که در آمیزد، آن را مزین میگرداند و چیزی که مهربانی از آن گرفته شود، تباه میگردد.
بردباری، تحمل و شکیبایی پیامبر ﷺ
پیامبر صلى الله علیه وسلم با صفات منحصر به فرد از دیگران متمایز بود، صفاتی که وجود آن در غیر او کمیاب و روی هم رفته وجود همهی آنها در یک شخص محال بود؛ زیرا پیامبر صلى الله علیه وسلم در قلهی اخلاق حسنه و صفات عالی قرار داشت تا اینکه بتوان وی را الگو و سرمشقی نمونه برای اهل ایمان معرفی نمود.
در حدیثی فرمودند: «بردباری از خداوند و عجله از شیطان است و هیچ احدی به اندازهی خداوند عذر و بهانه نمیپذیرد و چیزی نزد خداوند از حمد و ستایش محبوبتر نیست.»
شاید ما از صبر و بردباری اسمی شنیده باشیم، اما وقتی در زندگانی رسول اعظم صلى الله علیه وسلم نگاهی کوتاه بیندازیم، معنایی واقعی از این کلمات را خواهیم یافت. این وقایع از همان ابتدای دعوت آغاز شد؛ آن روزی که ابولهب خطاب به آن اسوهی خوبیها گفت: هلاک شوی؛ به خاطر این ما را جمع نمودی؟
محمّد از همان لحظه و بلکه قبل از آن تا آخرین لحظات عمر مبارک و پر برکت خویش همیشه در حال تحمل و شکیبایی بود.
دلسوزی پیامبر ﷺ بر اهل طائف
وقتی پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم به طائف تشریف بردند، نخست به ملاقات چند تن از سرداران ثقیف رفت و آنها را به آیین اسلام دعوت نمود. اما آنها نه تنها دعوت را نپذیرفتند، بلکه ایشان را مورد استهزا و تمسخر قرار دادند و بچهها و بردگان خود را به اهانت وادار نمودند. اهالی طائف در دو طرف مسیر رسول اکرم صلى الله علیه وسلم صف کشیدند، همین که رسول الله صلى الله علیه وسلم میخواست از آنجا بگذرد، چنان ایشان را سنگباران کردند که نمیتوانست پا را بر زمین گذارد تا جایی که پاهای مبارکش خون آلود گشت. در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه وسلم سخت آزرده شد و دست به دعا برداشت و از ضعف و ناتوانی و درماندگی خود به پیشگاه خدای متعال شکایت نمود.
پس از آن خداوند متعال فوراً فرشتهی کوهها را فرستاد، فرشته از پیامبر صلى الله علیه وسلم اجازه خواست تا دو کوهی را که طائف وسط آن قرار گرفته به هم بچشباند تا همگی نابود گردند. اما رسول مشفق و مهربان فرمودند: هرگز چنین دستور نخواهم داد! من امیدوارم که از نسلهای آینده کسانی پیدا شوند که خدای واحد را پرستش کنند و با وی احدی را شریک نسازند.
با وجود این همه مصائب سنگین و شکنجههای بسیار سخت، باز هم این ابر رحمت و رأفت جهت نابودی آنها نفرین نفرمود که شاید از نسل آنها اشخاصی مطیع و فرمانبردار مخلص و جاننثار پیدا شود.
در پاسخی که پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم به فرشتهی کوهها داد، شخصیت ممتاز و بی نظیر و خلق و خوی عظیمش نمودار میشود که ژرفای آن قابل درک نیست.
او برای دشمنانش دعای خیر میکند
دعا علیه دشمنان عادت فطری بشر است؛ ولی مقام پیامبران از سایرین به مراتب والاتر میباشد؛ زیرا آنان با دشمنان محبت نموده و برایشان دعای خیر میکنند.
مظالم و مصائبی که از طرف کفار در مکه متوجه مسلمانان و پیامبر صلى الله علیه وسلم شد، بسیار زیاداند. در همان دوران حضرت خباب بن ارت رضی الله عنه عرض کرد: یا رسول الله! در حق دشمنان دعای بد کنید. با شنیدن این جمله، چهرهی ایشان سرخ شد. باری دیگر چند نفر چنین مطالبی گفتند، پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم فرمودند: «من برای جهانیان به عنوان رحمت فرستاده شدم نه برای لعنت و نفرین.»
رفتار پیامبر ﷺ با قریش
قریش ایشان را ناسزا گفتند، تهدید کردند و بر سر راهشان خار افکندند، بر بدن مبارک نجاست انداختند، در گلوی مبارک ریسمان انداخته، آن را میکشیدند، نسبت به ایشان اهانت کردند، ـ نعوذ بالله ـ گاهی جاودگر و گاهی دیوانه و گاهی به ایشان شاعر میگفتند؛ ولی رسول خدا صلى الله علیه وسلم بر هیچ یک از این موارد اظهار خشم و غضب نکردند.
قریش ایشان را دشنام میداند و بر اثر عناد و کینهتوزی، ایشان را به جای محمّد (ستوده شده)، مذمم (نکوهش شده) صدا میکردند، اما رسول اکرم صلى الله علیه وسلم خطاب به دوستان خود فقط این قدر میفرمودند: «تعجب نمیکنید که خداوند چگونه فحشهای قریش را از من دفع میکند؛ آنها مذمم را ناسزا میگویند و او را نفرین میکنند در حالی که من محمّد هستم!»
پیامبر صلى الله علیه وسلم را در بازار ”ذی المجاز“ در حالی که مردم را به دین اسلام دعوت میکرد و میفرمود: «بگویید: لا إلٰه إلّا الله، نجات مییابید»، پشت سر ایشان ابوجهل بود، او بر سر ایشان خاک میریخت و میگفت: ای مردم! این شخص میخواهد شما را از آیین و دین شما برگرداند، میخواهد شما معبودان خود، لات و عزىٰ را رها کنید. راوی میگوید: در آن حال پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم به سوی ابوجهل نگاه هم نکرد.
فرات بن حیان از جانب ابوسفیان مأمور جاسوسی در میان مسلمانان بود و در نکوهش و هجو رسول خدا صلى الله علیه وسلم اشعار میسرود، باری دستگیر شد، پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم فرمان قتل او را صادر کردند. هنگامی که به محلهای از انصار برده شد، اظهار داشت: من مسلمان هستم. یکی از انصار به محضر رسول خدا صلى الله علیه وسلم آمد و عرض کرد: فرات میگوید که مسلمان هستم. پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند: «بعضی از شما هستند که حال ایمانشان را به خودشان محول میکنیم و یکی از آنها فرات بن حیان است.»
پیامبر صلى الله علیه وسلم خُلُقی عظیم دارند که هیچ گاه نمیخواهد کسی به خاطر او عذاب شود و هر کس هر آنچه به او آزار رسانده باشد، بعد از اسلام بخشوده است.
کجا چنین رحمتی یافت میشود…؟!
رفق و مدارای پیامبر اکرم ﷺ در غزوات:
برخورد پیامبر ﷺ با اسیران جنگی در غزوه بدر
حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وسلم دربارهی اسیران بدر، با اینکه از دشمنان قسم خوردهی ایشان بودند، سفارش به نیکی کرد و فرمود: «اِستَوصُو بِهِمْ خیراً»؛ شما را دربارهی آنها به نیکی توصیه میکنم.
ابوعزیز بن عمیر میگوید: هنگامی که مرا از بدر آوردند، من در میان گروهی از انصار بودم، آنها بنا بر توصیه و سفارش رسول الله صلى الله علیه وسلم به وقت ناهار و شام به من نان میدادند و خودشان به خرما اکتفا میکردند، هرگاه تکه نانی دست کسی میافتاد، آن را به من میداد، من شرمنده میشدم و آن را به او برمیگرداندم، ولی او به آن دست نمیزد و دوباره به سوی من برمیگرداند.
رسول خدا صلى الله علیه وسلم اسرا را مورد عفو قرار میداد و در مقابل اخذ فدیه آنها را آزاد میساخت، فدیهی هر اسیر به اندازهی توانایی مالی او بود و هر کسی که توانایی مالی نداشت، رسول الله صلى الله علیه وسلم بر وی احسان و منت مینهاد و آزادش میکرد.
قریش فدیهی اسرای خود را فرستادند و در مقابل آن، اسرایشان آزاد شدند، بعضی از اسرا توان پرداخت فدیه را نداشتند، ولی افرادی با سواد بودند؛ حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وسلم دربارهی این گونه از اسیران فرمودند: «فدیهی آنها این است که به فرزندان انصار خواندن و نوشتن بیاموزند.»
این گذشت و بخشش را در مقابل همهی آن آزارها، شکنجهها و… قرار دهید! حال به زندگی تمام بزرگان تاریخ بنگرید، اگر نمونهای یافتید ـ که هرگز نخواهید یافت ـ، به جهانیان ارائه کنید و إلا از او پیروی کنید.
جلوهای از شفقت و رحمت در غزوه احد
روایت است هنگامی که در روز احد دندان پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم شکسته و صورتش زخمی شد، این حالت بر اصحاب بسیار سنگین آمد و گفتند: چرا علیه آنان دعا نمینمایید؟ پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند: «إنّی لَم أُبْعَثْ لَعَّاناً، لٰکِنِّی بُعِثْتُ دَاعِیاً وَرَحْمَهً، اللّٰهُمَّ اهْدِ قَومِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُون»؛ من مبعوث نشدهام که دیگران را نفرین کنم، بلکه من به عنوان دعوتگر و رحمت برای جهانیان مبعوث گشتهام، پروردگارا! قومم را هدایت نما، چرا که آنان نمیفهمند.
این مورد، فضیلت اخلاق نیک و کنترل نفس و عفو و گذشت و انتهای صبر و تحمل پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم را نشان میدهد و مصداق بارز این آیهی سورهی آل عمران واقع مینماید: ﴿فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾ [۱۵۹]؛ از پرتو رحمت الٰہی است که تو با آنان نرمش نمودی.
و چه زیبا ای مثال مطابق وصفشان است: ”کُونُوا مَعَ النّاسِ کَالشَّجَرِ یَرمُونَهُ بِالحَجَرِ فَیُرمِیْهِمْ بِالتَّمَر“؛ در تعامل با مردم و در برابر رفتارهای نامناسب آنان مانند درخت باشید، مردم به سویش سنگ پرتاب میکنند و آن در عوض به آنان میوه میدهد.
نمونهای دیگر از رحمت در غزوه طائف
طائفیان همانهایی بودند که پاهای مبارک رحمت عالمیان را خون آلود کرده بودند و نسبت به آن محبوب عالَم بی ادبی نمودند و بعد از چندین سال، امروز دعوت اسلام را با منجنیق پاسخ میدهد و جمع زیادی از مسلمانان شهید میشوند، اما آن گاه که صحابه خطاب به پیامبر خدا صلى الله علیه وسلم میگویند: یا رسول الله! در حق آنان دعای بد کنید، ایشان دست به دعا بالا بردند، مردم فکر کردند که ایشان دعای بد میکنند، ولی از زبان مبارک ای جملات بیرون آمد: «بار إلٰہا! ثقیف را گرویدهی اسلام کن و آنان را دوستانه به مدینه بیاور.» دعای رسول خدا صلى الله علیه وسلم در حق آنان قبول میشود و بعد از مدتی اهل طائف به مدیه آمده و در صحن مسجد نبوی حضور یافته و به آغوش اسلام پیوستند.
ملایمت و صلح با سختترین دشمنان (صلح حدیبیه)
پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم دوستدار صلح و آشتی بود و آن را بر ناهنجاری و جدال ترجیح میداد و این درسی بود که از منبع فیاض قرآن به دست آورده بود.
پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم در سال ششم هجری با گروهی از مسلمانان راهی مکه شدند تا عمره انجام دهند، ایشان بسیار سعی مینمود تا از انجام هر کاری که قریش از آن احساس خطر و سوء ظن نماید، دوری کند، اما آنان باز هم محمّد صلى الله علیه وسلم را خطری جدی برای خود میدیدند و حاضر نشدند اجازه دهند که پیامبر صلى الله علیه وسلم و یارانش برای عمره وارد مکه شوند ـ این در صورتی بود که پیامبر و تمام صحابه احرام بسته بودند و هیچ احتمال خطر جنگی وجود نداشت ـ، اما سنگدلی سران قریش به آنان اجازهی تعامل نداد.
پیامبر صلى الله علیه وسلم که از بینشی الٰہی برخوردار بود، خواست با این دشمنان مدارا نماید تا مشکلات حل شود، در این راستا آنقدر با آنان مدارا فرمود که منجر به صلح حدیبیه شد و خداوند پاداش این ملایمت را به عنوان فتحی بزرگ به مسلمانان ارزانی داشت.
گذشت و بخشش در هنگام قدرت (فتح مکه)
رسول اکرم صلى الله علیه وسلم در بین راه [فتح مکه]، عموزادهاش ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب را دید، ولی با توجه به اذیت و آزارهای قبلی و هجوگوییهای گذشتهاش از وی اعراض نمود، ابوسفیان بن حارث نزد حضرت علی رضی الله عنه رفت، حضرت علی رضی الله عنه به او گفت: راهش این است که روبهروی رسول الله صلى الله علیه وسلم بایستی و همان جملهای را که برادران یوسف علیه السّلام در مقام معذرتخواهی و پوزش به او گفتند، بر زبان بیاوری، آنان گفتند: ﴿تَاللّٰهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللهُ عَلَیْنَا وَإِنْ کُنَّا لَخَاطِئِینَ﴾ [یوسف: ۹۱]؛ قسم به خدا که خداوند تو را بر ما برتری داده و ما خطاکار بودیم. حضرت علی رضی الله عنه افزود: زیرا ایشان حتماً کلامی زیباتر و نیکوتر از کلام تو خواهند گفت.
ابوسفیان طبق راهنمایی حضرت علی رضی الله عنه عمل کرد و رسول الله صلى الله علیه وسلم نیز در جواب وی فرمودند: ﴿لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین﴾ [یوسف: ۹۲]؛ امروز بر شما مؤاخذه و سرزنشی نیست؛ خداوند شما را بیامرزد و او مهربانترین مهربانان است.
امروز روز مهربانی است نه انتقام
هنگامی که سعد بن عباده رضی الله عنه در میان دستهای از انصار از کنار ابوسفیان عبور کرد، به او گفت: ”اَلیَومُ یَومُ المَلْحَمَهِ، اَلیَومُ تَستَحِلُّ الحُرمَهِ، اَلیَومُ أَذَلَّ اللهُ قُرَیْشاً“؛ امروز روز جنگ و درگیری است، امروز حرمتها حلال میگردد، امروز الله قریش را خوار و زبون میگرداند.
وقتی رسول اکرم صلى الله علیه وسلم با سپاه خویش از برابر ابوسفیان گذشت، او از عملکرد سعد شکایت کرد، پیامبر صلى الله علیه وسلم گفتار سعد را رد کرده و فرمود: «بَل الیَومُ یَومُ الرَّحْمَهِ، یَعزَّ اللهُ قُرَیْشاً وَیُعَظِّمُ اللهُ الکَعبَهَ»؛ بلکه امروز روز مهربانی و عطوفت است، امروز الله قریش را عزت میبخشد و کعبه را محترم میسازد.
عفو و بخشش غیر قابل تصور
روز فتح مکه ـ شهری که پیامبر صلى الله علیه وسلم از آن رانده شده بود ـ در میان مردم چهرههایی را میبینیم که شاید بدترین آزارها را به اسلام و مسلمانان روا داشتند، کسانی که رسول خدا و صحابهی ایشان را وادار به ترک وطن کردند، اما محمّد صلى الله علیه وسلم عفو و بخششی پیامبرگونه دارد که با هیچ بشری قابل مقایسه نیست. در آن روز پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم بعد از خطبهای مختصر، رو به قریش نموده فرمودند: «یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ! مَا تَرَونَ أَنِّی فَاعِلٌ بِکُمْ»؛ ای گروه قریش! نظرتان در این باره چیست که من با شما چگونه رفتار خواهم کرد؟
قریش در حالی که بهتزده و حیران و بیمناک بودند، گفتند: «أَخٌ کَریمٌ وَابْنُ أَخٍ کریمٍ»؛ ما از شما انتظار خیر و نیکی داریم؛ چون شما را برادر بزرگوار خود میدانیم.
حضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند: «فَإِنِّی أَقُولُ لَکُمْ کَمَا قَالَ یُوسُفَ لِإخْوَتِهِ: ﴿لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ﴾، اِذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»؛ من همان جملهای را که یوسف علیه السّلام به برادرانش گفت، به شما میگویم: امروز بر شما هیچ ملامتی و مؤاخذهای نیست، بروید شما آزاد هستید.
کسانی که ادعای حقوق بشر میکنند، کسانی که مدعی آزادی هستند، کسانی که دنبال زندگی مسالمتآمیز با دشمنان هستند، به ای اسوهی بی نظیر اقتدا کنند و اگر از حقد و دشمنی نمیدانند، پس عدالت، مساوات، عفو، بخشش و گذاشت او را نادیده نگیرند و بر آن مرد کامل سخنی نابجا نگویند.
گذشت پیامبر اکرم ﷺ از سرسختترین دشمنان
در گلستان اخلاقِ آدمیان، نایابترین و نادرترین خصلت، رحم و گذشت بر دشمنان است؛ لیکن در وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام صلى الله علیه وسلم این امر به طور کامل و وافر وجود داشت، ایشان هرگز از کسی انتقام نگرفتند، بهترین فرصت برای انجام این کار، روز فتح مکه بود، ولی آن حضرت صلى الله علیه وسلم بر آنان رحم کرد.
لطف و قهر او سراپا رحمتی /٭/ آن به یاران این به اعدا رحمتی
آنکه بر اعدا درِ رحمت گشاد /٭/ مکه را پیغام لا تثریب داد
رفتار پیامبر اکرم ﷺ با غلامان و خادمانش
رسول گرامی صلى الله علیه وسلم، امام و معلم بشریت در حُسن اخلاق و بزرگواری و فروتنی بود. یکی دیگر از مظاهر احساسات لطیف و عواطف زیبای رسول اکرم صلى الله علیه وسلم این است که با غلامان خوشرفتاری و خوشرویی میکرد، رحم و نیکی خود را به آنان ابراز مینمود، همیشه به اصحاب توصیه میکرد و میفرمود: «اینها برادران شما هستند، آنچه را خود میخورید، به آنان بدهید و آنچه را خود میپوشید، به آنان بپوشانید.»
حضرت ابوذر رضی الله عنه از بزرگان صحابه و در اوایل اسلام مسلمان شده بود، پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم از صداقت و راستگویی وی ستایش و تمجید میکرد، یک بار او به غلامی عجمی ناسزا گفت، آن غلام به محضر رسول اکرم صلى الله علیه وسلم رفت و از وی شکایت کرد. رسول خدا صلى الله علیه وسلم ابوذر را تذکر دادند و فرمودند: «هنوز جاهلیت در تو باقی است، اینها برادران شما هستند، خداوند شما را بر آنان برتری داده است، اگر حسب میل شما نباشند، آنها را بفروشید و مخلوق خدا را اذیت نکنید، از آنچه میخورید، به آنان بخورانید و آنچه میپوشید، به آنان بپوشانید. کاری به آنان محول نکنید که توان انجامش را نداشته باشند و در کارها با آنان همکاری کنید.»
در زمان رسول اکرم صلى الله علیه وسلم کنیزی میان هفت نفر مشترک بود، یکی از آنان با سنگی به او زد، پیامبر صلى الله علیه وسلم مطلع شد و فرمود: «او را آزاد کنید.» آنها گفتند: یا رسول الله! ما هفت نفر هستیم و فقط همین یک نوکر را داریم. حضرت فرمودند: «پس زمانی که نیاز به کار و خدمت دارید، نزد شما باشد و هرگاه از او بی نیاز شدید، آزادش کنید.»
تحمل، صبر و حوصله، سعهی صدر و شکیبایی پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم آن قدر زیاد بود که خدمتگزار او، انس بن مالک رضی الله عنه میگوید: ”خَدَمْتُ النَّبیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَشَرَ سِنِیْنَ فَمَا قَالَ لِی أُفٍّ وَلا لِمَا صَنَعْتَ ولَا أَلَا صَنَعْتَ“؛ من ده سال مرتب برای رسول خدا صلى الله علیه وسلم خدمت نمودم، اما در تمام این مدت رسول خدا صلى الله علیه وسلم به من اُف نفرمود و گاهی هم نفرمود: چرا چنین کردی، یا چرا چنان نکردی.
رفتار پیامبر اکرم ﷺ در مقابل اشتباهات مردم
رسول خدا صلى الله علیه وسلم به تصحیح خطا مبادرت میورزید. تصحیح اشتباهات از جانب رسول خدا صلى الله علیه وسلم از وحی ربانی و منهج قرآنی سرچشمه میگرفت و ایشان اشتباهات را با خوش اخلاقی و تبسم تصحیح مینمود.
باری یک از بادیهنشینان به محضر ایشان آمد، ایشان در مسجد بودند، برای عرب بادیهنشین نیاز به ادرا پیش آمد، او که از آداب مسجد آگاه نبود، در مسجد شروع به ادار کرد. مردم از هر سو هجوم آوردند تا او را تنبیه کنند، ولی پیامبر صلى الله علیه وسلم فرمودند: «رهایش کنید و یک دلو آب بیاورید و آنجا بریزید. خداوند شما را برای سختی نفرستاده است، بلکه برای آسانی فرستاده است.»
مثال دیگری از تصحیح اشتباهات صحابهی کرام
هنگامی که رسول خدا صلى الله علیه وسلم برای فتح مکه آمادگی میگرفتند، به این امر توجه خاصی داشتند که قریش از تصمیم ایشان آگاه نشوند، حاطب بن ابی بلتعه یکی از صحابه بود، او ـ بنا به دلایلی ـ خواست تا قریش را از این موضوع آگاه کند؛ چنانکه نامهای نوشت و به طور محرمانه توسط زنی به مکه فرستاد. رسول خدا صلى الله علیه وسلم از موضوع آگاه شدند، فوراً حضرت علی و حضرت زبیر رضی الله عنهما را به دنبال آن زن فرستادند. آنها او را دستگیر کرده و با نامه به محضر پیامبر صلى الله علیه وسلم آوردند. رسول الله صلى الله علیه وسلم حاطب را احضار کرد و از او توضیح خواست، او به خطایش اعتراف کرد و معذرت خواست.
در چنین موقعی هر فرد سیاستمداری دستور به مجازات مجرم میدهد؛ اما پیامبر صلى الله علیه وسلم او را مورد عفو قرار دادند؛ زیرا او از اصحاب بدر بود. برای زن نیز مجازاتی در نظر گرفته نشد. در حالی که اگر آن نامه به دشمنان میرسید، خطرات سختی از جانب آنان متوجه مسلمانان میشد.
پایان سخن:
نقش رفق و مدارا در پیشرفت اسلام
نرمش و مدارا با مردم، کلید اصلاح جامعه است و پیامبر رفق و رحمت توانست با این ویژگی جامعهی آن روز را که مظهر خشونت و کینه و دشمنی بود، متحول سازد و موجب گسترش اسلام شود و اساساً بدون رفق و مدارا فرصت هدایت حاصل نمیشود. لذا خداوند متعال هم در قرآن رفق و مدارا را یک نعمت بزرگ قلمداد کرده و به نقش اساسی آن اینگونه اشاره فرمود: ﴿فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ [آل عمران: ۱۵۹]؛ از پرتو رحمت الٰہی است که تو با آنان نرمش نمودی و اگر درشتخوی و سختدل بودی، از پیرامون تو پراکنده میشدند.
در حقیقت پیشرفت دین در صدر اسلام، مدیون خُلُق عظیم پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم است. پیامبر صلى الله علیه وسلم توانست با این ویژگی، جامعهی آن روز را که مظهر خشونت و کینه و دشمنی بود، متحول سازد و اتحاد، پیوند و الفت را در میان آنان برقرار کند و آنان را گرد هم آورد و تحولی عظیم در جامعهی جاهلی آن روز ایجاد کند؛ [چرا که] هیچ چیز به اندازهی رفق و مدارا در اصلاح روابط اجتماعی و مناسبات انسانی مؤثر نیست.
مفهوم این ادعا وقتی واضح میشود که به نتایج صلح حدیبیه، مدارای با اهل مکه و سران قریش، دعاهای پیامبر صلى الله علیه وسلم برای دشمنان و… با نگاهی دقیق مورد توجه قرار گیرد.
به امید آن روزی که هر مسلمان سیرهی پیامبر صلى الله علیه وسلم را سرمشق و الگوی زندگی خود قرار دهد…
نویسنده: عبدالله شکوری
برگرفته از: ویژهنامهی دانشجوی مسلمان؛ هویت، آرمان و رسالت