تطبیق حقوق انسان در گفتار و رفتار رسول خدا صلى الله علیه وسلم

  • ۱۹:۰۰


انتخاب موضوع مهم حقوق انسان، به معنى پرداختن به مسئله‌ای است که همیشه و در طول تاریخ بشری به عنوان یکی از مهمترین دغدغه‌های جوامع انسانی مطرح بوده است. بدیهى است که این موضوع بسیار متنوع و پرداختن به همه ى جوانب آن کارى سخت است، بنابراین تلاش مى شود فقط به کلیات موضوع در حد وسع و بضاعت پرداخته شود. امید است این بحث بتواند ذهن و دل ما را در باور به حقانیت منهج و برنامه ى خدا براى انسان روشنى بخشد

با نگاهى سریع به برخى مبانى حقوقى در دین و در رفتار رسول خدا صلى الله علیه وسلم تلاش مى‌کنیم به صورت مختصر به راهکارها و ضمانتهایى که دین در حفظ حقوق انسان به کار برده است بپردازیم. وضعیت ناهنجار و نابسامان جهان معاصر در نقض حقوق انسانها و ناتوانى در ارایه الگوى شایسته از احترام به انسان و باور به کرامت ذاتى او، سوالات زیادى را مطرح کرده است.  در این جا سعى مى شود به این سوال جواب داده شود که: آیا دین مى تواند ضمانتهاى لازم را براى رعایت حقوق دینى، اجتماعى، سیاسى و اقتصادى شهروندان فراهم سازد؟


 چند ملاحظه:

قبل از ورود به بحث توجه دوستان را به چهار ملاحظه جلب مى کنم.


ملاحظه اول: شرط اندیشیدن و استفاده بردن از این مطالب آن است که بتوانیم خود را از واقعیتها و تجربه هاى تلخ موجود جدا کنیم و به جدّ بکوشیم در بررسى حقوق انسان و نسبت آن با دین، به بسیارى از آنچه به اسم دین در گذشته انجام گرفته و یا اکنون به اسم دین انجام مى گیرد بى توجه باشیم و به این نصیحت اقبال گوش فرا دهیم که:

برون آ از مسلمانان گریز اندر مسلمانى        مسلمانان روا دارند کافر ماجرائیها


ملاحظه دوم: بدون شک در هیچ برهه اى از تاریخ انسانى، موضوع حقوق بشر در قالب قوانین و سازمان هاى ملى، منطقه اى و بین المللى به اندازه ى این مرحله از تاریخ انسانى مطرح نبوده است. منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد به عنوان مهمترین تجربه بشرى در حوزه حقوق عمومى و به مثابه ى سند و میثاق مورد احترام کشورهاى عضو، حاصل مبارزات آزادى خواهان و گامى مترقى در مسیر تلاش احقاق حقوق ملتها و افراد به حساب مى آید.

با این وجود وضعیت نقض حقوق انسان در دنیاى مدرن و عصر پیشرفت و تکنولوژى آنچنان مفتضح است که وجدان آیندگان، البته در صورتى که ادامه دهندگان راه گذشتگان خود نباشند، در مقابل پارادوکس عجیبى قرار خواهد داد. آنها نسل ما را در دادگاه دین و اخلاق محاکمه خواهند کرد که چگونه توانستند؛ با همه ى ادعاهاى پایبندى به کرامت انسانى، آزادى و دموکراسى به درجه بندى انسانها بپردازند؟ چگونه به خود اجازه دادند قدرت و ثروت را در دست اقلیتى تمامیت خواه قرار دهند و اکثریت را به آتش بیداد ظالمین گرفتار سازند؟


ملاحظه سوم: البته باید توجه داشت که داشتن جهانى بدون جنگ که در آن حقوق انسانى به تمام و کمال و در حق همه مراعات گردد، بیشتر به یک آرزوى دست نیافتنى شبیه است. ریشه دار بودن شر در نهاد انسان، تضاد منافع و مصالح باعث مى گردد که صحنه گیتى هیچگاه خالى از بیداد و ستم نباشد. آنچه باعث تاسف است این است که با وجود دلالت عقل بر فضیلت داد و رذیلت بیداد و همچنین رهنمودهاى مستمر وحى باز هم تاریخ انسانى را سراسر جنگ و درگیرى و نزاع تشکیل داده است، تا جاییکه فرصتهاى کوتاه بدون جنگ را زنگ استراحت بین جنگها به حساب آورده اند.


ملاحظه چهارم: دو چیز خشونت و ظلم را در روزگار ما بر سایر زمان ها متمایز نموده است. یکى اینکه خشونت سنتى و مدرن، تروریسم فردى و دولتى، استبداد اقلیت و اکثریت در اوج خود و در زمانى اتفاق مى افتد که فریاد شعارهاى حقوق بشرى گوش همه را کر نموده و مفهوم حق و عدالت آنچنان سیال گشته است که هر که از زور و قدرت بیشترى برخوردار است، آن را به نفع خود تفسیر مى کند.

دوم اینکه صاحبان زر و زور و تزویر توانسته اند با هنرمندى تمام  و با قدرت و امکانات رسانه اى، دین را – و. به صورت خاص دین اسلام را – به عنوان منشا و خاستگاه همه ى خشونتها معرفى کنند. کمترین شکى وجود ندارد که دین مى تواند منشا تندروى و افراطى گرى قرار بگیرد و همچنین بر همگان واضح است که بخش کوچکى از امت اسلامى عملا دچار تندروى و توسل به خشونت گشته است اما سوال مطرح این است که؛ آیا این نتیجه گیرى که تنها عامل این خشونت ورزیها به آموزه هاى دین برمى گردد، مى تواند صحیح باشد؟ آیا مى توان از عوامل متعدد از جمله استبداد و اختناقى  که مولد نفرت مى باشد، چشم پوشى نمود؟ آیا منطقى است از ظلم و بیدادى که به باز تولید حس انتقام کمک مى کند سخن نگفت؟ متاسفانه این سطور در زمانى نگاشته مى شود که انسانهاى زیادى به صورت وسیع و هدفمند در چنگال بى عدالتى، آوارگى، شکنجه، حقارت و نابودى قرار گرفته اند، امرى که مى تواند بزرگترین مانع در ایجاد صلح جهانى و ایجاد زندگى آبرومند براى همه ى انسانها به حساب بیاید.


 مبانى و اصول حقوق انسان:


براى پى بردن به جایگاه حقوق انسان در اسلام لازم است چند اصل اساسى و مهم را محل توجه قرار دهیم.


 اصل اول: خداوند انسانها را در آفرینش از یک اصل و از یک پدر و مادر آفریده، سپس آنها را در این کره ى خاکى به صورت تیره ها و ملتها منتشر و پراکنده ساخته است. فلسفه این تنوع که سنت خداوندى در آفرینش به حساب مى آید فقط تسهیل در شناخت مى باشد. هیچکدام از این تفاوتها نمى تواند مبناى اثبات حق یا سلب حق از کسى قرار گیرد. خداوند مى فرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا. [النساء: ۱] اى مردمان از پروردگارتان پروا داشته باشید. ذاتى که شما را از یک انسان – وانسان را از خاک – و همسرش را نیز از همان ماده اولیه  – خاک – آفرید. و از آن دو مردان و زنان زیادى را منتشر ساخت. و از خدایى بترسید که همدیگر را به او سوگند مى دهید و از اینکه پیوندها را قطع کنید از خدا بترسید، خداوند بى گمان بر شما مراقب است.

یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. [الحجرات: ۱۳] اى مردمان، ما شما را از مرد و زنى بیافریدیم و شما را به صورت تیره و قبیله هاى متعدد قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. بى گمان بهترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست، خداوند مسلماً دانا و با خبر است.


اصل دوم: خداوند رحمان و رحیم در آیه ۱۰۷ سوه انبیاء فرستاده خود را ندا مى دهد و مى فرماید: ( وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ ) و ما تو را نفرستادیم مگر اینکه براى جهانیان رحمت باشى. همچنین خداوند در حدیث قدسى که آن را امام مسلم و امام احمد روایت کرده اند، فرمود: “یَا عِبَادِی، إِنِّی حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلَى نَفْسِی، وَجَعَلْتُهُ بَیْنَکُمْ مُحَرَّمًا؛ فَلاَ تَظَالَمُوا” بندگانم؛ من ظلم نمودن را بر خودم حرام نمودم و آن را بین شما حرام گردانیدم؛ پس به همدیگر ظلم نکنید. بر این اساس علماء و راسخین در علم با استقراء نصوص شرع به این نتیجه رسیده اند که مقصد و هدف تشریعات و قوانین دین جلب مصلحت براى بندگان مى باشد. امام ابن قیم در کتاب اعلام الموقعین مى فرماید: ( فإن الشریعه مبناها وأساسها على الحکم ومصالح العباد فی المعاش والمعاد وهی عدل کلها ورحمه کلها ومصالح کلها وحکمه کلها ) شریعت بر حکمت و مصلحت بندگان در دنیا و آخرت بنا نهاده شده است. شریعت همه اش عدل، رحمت، مصلحت و حکمت است. بدیهى است که همه ى انسانها حق برخوردارى از حقوق دینى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و … دارند. اقتضاى رحمت و مصلحت بودن دین این است که این حقوق را منضبط بگرداند. بنابراین گستره ى  حقوق هر فرد تا آنجا بسط مى یابد که متعرض حقوق دیگران نگردد.


اصل سوم: حقوق انسان در اسلام امرى نوپیدا و جدید نیست بلکه موضوعى ریشه دار و اصولى است. بعضى تلاش کرده اند که دین را تکلیف مدار و زبان دین را تکلیف گرا معرفى کنند. این امر بذاته مشکلى ندارد. مشکل زمانى ایجاد مى شود که در مقابل تکلیف، حق قرار گیرد و چنین نتیجه گیرى شود که زبان دین تکلیف است نه حق. این عده با برجسته نمودن نسبت دین با تکلیف و نادیده گرفتن نسبت دین با حق، لازمه رسیدن به حق را در گذار از دین مى دانند. آنها براى رسیدن به حق پیشنهاد مى دهند، باید از نظام دینى تکلیف محور به نظام حق سالار رو آورد. شکى نیست که در طرح این نظریه مغالطه صورت گرفته است. پذیرفتن حق تعیین تکلیف از سوى خداوند خالق آمر در صمیم توحید قرار دارد اما این بدین معنى نیست که خداوند براى انسانها در مجموع هدایت خویش حقوق انسانها را نادیده بگیرد. بلکه جالب تر اینکه در بسیارى از تکالیف اثبات حقى براى دیگران نهفته است. حق که در لغت در مقابل باطل به کار مى رود، به معناى ثابت و واجب نیز استعمال مى شود. حق در اصطلاح شرعى به امرى گفته مى شود که اثبات آن به اقرار و اثبات شرع رسیده باشد. جواب تفصیلى این موضوع به بحث مستقلى نیاز دارد.


بعد از این مقدمات به ذکر تطبیق این امر مهم در سیرت رسول خدا مى پردازیم


تطبیق حقوق انسان در گفتار و رفتار رسول خدا صلى الله علیه وسلم:


در این بخش به بیان مواردى از سیرت که در آن رسول خدا صلى الله علیه و سلم در گفتار یا در رفتار خود بر موضوع حقوق انسان تاکید نموده اند، مى پردازیم. چنین مثالهایى در همه ى عمر پیامبر حتى قبل از بعثت فراوانند. اما با توجه به اینکه توجه به حقوق بعد از برخوردارى از قدرت سیاسى سخت تر و مهمتر مى باشد، مثالها را از عهد مدنى انتخاب نموده ایم.


مثال اول:  – وثیقه ى مدینه که بسیارى معتقدند اولین قانون اساسى مکتوب مى باشد بعد از تشریف فرمایى رسول خدا صلى الله علیه و سلم به مدینه و استقرار حکومت ایشان نوشته شد. در این قرارداد مدنى حقوق دینى ، سیاسى و اجتماعى همه ى شهروندان تعیین گردید. تمامى کسانى که در مدینه زندگى مى کردند – مسلمانان، یهودیان و مشرکان – به عنوان شهروند و به صورت جدا ذکر و بر حقوق شهروندى آنها تاکید گشت. هیچکس به زور مجبور به پذیرفتن دین اسلام نگشت و بر حسن رفتار نسبت به هم توصیه گردید. و تصریح شد اگر دشمن خارجى به مدینه حمله کند یهودیان باید به مسلمانها کمک کنند و همچنین مسلمانها وظیفه دارند از یهودیها حمایت کنند


مثال دوم: – پیامبرِ عدل و مساوات، اجراى حدود را بدون توجه به جایگاه اشخاص اجرا مى نمود. ام المومنین عایشه رضى الله عنها در حدیثى که امام بخارى آن را نقل کرده است نقل مى کند که زنى داراى موقعیت اجتماعى از قبیله بنى مخزوم دزدى کرد. دستور داده شد که دست او را قطع کنند. افرادى به وساطت و شفاعت از رسول خدا صلى الله علیه وسلم خواستند تا از اجراى حکم منصرف شود، رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: إِنَّمَا أَهْلَکَ الَّذِینَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ کَانُوا إِذَا سَرَقَ فِیهُمُ الشَّرِیفُ تَرَکُوهُ، وَإِذَا سَرَقَ فِیهُمُ الضَّعِیفُ أَقَامُوا عَلَیْهِ الْحَدَّ.  ” مسلما چیزى که باعث هلاکت پیشینیان گردید این بود که هر گاه فردى داراى وجاهت و موقعیت دزدى مى کرد او را رها مى کردند و هرگاه فرد ضعیف و بى پناهى دزدى مى کرد حد را بر او اجرا مى کردند. “


مثال سوم: – رسول الله صلى الله علیه وسلم در تطبیق لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ. [البقره: ۲۵۶] ( در پذیرش دین هیچ اجبارى وجود ندارد. ) در داستانى موثق و مستند که امام بخارى آن را نقل کرده است به بهترین وجه حق انسانها را در آزاد بودن در پذیرش دین به نمایش گذاشته اند. روزی رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- شمشیر را در کنار درختی نهاده و استراحت مى نمود. یکی از دشمنان فرصت را غنیمت شمرده شمشیر را برداشت و آن را بالا برد تا با آن پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- را بکشد. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- از خواب بیدار شد. آن مَرد گفت: «مَن یَمنَعُکَ مِنّی؟»؛ الان چه کسی از تو دفاع می‌کند؟ پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: الله. شمشیر از دست مرد افتاد. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شمشیر را برداشت و فرمود: «مَن یَمنَعُکَ مِنِّی؟» مرد گفت: از انسان بزرگواری چون تو امید عفو و بخشش دارم. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- او را به اسلام دعوت کرد او مهلت خواست تا بیشتر اندیشه کند و بعد‌ها مسلمان شد.


مثال چهارم: – از مناظر دلربا که در پازل سراسر زیباى حیات رسول خدا صلى الله علیه وسلم در باب حقوق انسانها خودنمایى مى کند، صحنه ى فتح مکه است. روزى که رسول خدا صلى الله علیه وسلم در اوج عظمت و اقتدار خود مکه را فتح نمود. کسانى که از آغاز رسالت با او جنگیده بودند و تمامى راههاى غیر انسانى را براى شکست او تجربه کرده بودند امروز در مقابل او ایستاده اند. آنها نمى دانند که رسول خدا صلى الله علیه و سلم با آنها چه برخوردى خواهند داشت. رسول گرامى اسلام که منبع جود و رحمت هستند همه را مخاطب قرار داده مى فرمایند: اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ.  بروید همه ى شما آزاد هستید.


مثال پنجم: – خطبه مشهور و مهم رسول خدا صلى الله علیه وسلم در حجه الوداع حاوى مطالبى ارزشمند در باب حقوق انسان است. شاید دقیقتر این است که بگوییم، حقوق انسان محور اصلى این خطبه ى مهم مى باشد. در این اوضاع نابسامان حقوقى پرداختن و تحلیل مشروح این مفاهیم چقدر مناسب است. در اینجا فقط به مواردى ار آن اشاره خواهیم کرد. اما قبل از آن توجه به این امر لازم است؛ دو قضیه به این خطبه اهمیت و ویژگى خاصى مى بخشند؛ یکى اینکه این خطبه در روزهاى پایانى عمر و رسالت رسول خدا خدا صلى الله علیه و سلم بیان گشته است و دیگر اینکه این خطبه در اوج افتدارِ حکومت سیاسى ایشان ایراد گشته است. توجه به حقوق انسان در این شرایط الهام گر این معناست که هدف نهایى رسالت این پیام آور بزرگ حفظ حقوق انسان هاست. و همچنین اشارتى صریح بر این امر است که قدرت سیاسى زمانى مشروعیت دارد که به انسان احترام بگذارد و حقوق آنها را پاس بدارد. در اینجا به چهار فقره از فرمایشات نبوى که بر محور حقوق انسان بنا شده است اشاره مى کنیم:


الف) رسول خدا صلى الله علیه و سلم  خطبه را با تعیین مرجعیت در قانون گذارى و تعیین حقوق آغاز نمودند: وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ فَلَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَبَدًا، کِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّهَ نَبِیِّهِ. به تحقیق در بین شما دو چیز را به یادگار نهادم که اگر به آن دو چنگ بزنید، هرگز بعد از من گمراه نمى شوید.


ب) رسول خدا صلى الله علیه و سلم بر حرام بودن خون، مال و ناموس مسلمانان تاکید نمود و فرمود: فَإِنَّ دِمَاءَکُمْ وَأَمْوَالَکُمْ وَأَعْرَاضَکُمْ بَیْنَکُمْ حَرَامٌ کَحُرْمَهِ یَوْمِکُمْ هَذَا، فِی شَهْرِکُمْ هَذَا، فِی بَلَدِکُمْ هَذَا» بخارى ومسلم

براستى خون، مال، و ناموس شما در بین خودتان داراى حرمت است و هرگونه تعدى و تجاوز به همدیگر روا نمى باشد. حرمت این مسایل به مانند حرام بودن امروز، و این ماه و این سرزمین مى باشد.


ج) رسول الله صلى الله علیه وسلم در روایت امام احمد با تاکید بر مساوات بین انسان ها فرمود: أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ رَبَّکُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاکُمْ وَاحِدٌ، کُلُّکُمْ لآدَمَ وَآدَمُ مِنْ تُرَابٍ، أَکْرَمُکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ، وَلَیْسِ لِعَرَبِیٍّ فَضْلٌ عَلَى عَجَمِیٍّ إِلاَّ بِالتَّقْوَى.  اى مردم، پروردگار شما یکى است. و پدر شما یکى است. همه ى شما به آدم علیه السلام بر مى گردید و آدم از خاک آفریده شد. بهترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست. عرب را بر عجم هیچ برترى نیست مگر به تقوى.

این فراز از صحبت رسول خدا، تاکید بر آیه اول از سوره نساء و آیه ۱۳ از سوره حجرات که پیش از این آورده شد، مى باشد.


د) در خصوص تعامل مرد و زن در زندگى خانوادگى به صورت دل انگیزى به توازن در رفتار اشاره فرمودند: أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ لَکُمْ عَلَى نِسَائِکُمْ حَقًّا، وَلَهُنَّ عَلَیْکُمْ حَقًّا.  اى مردم شما را بر زنانتان حقوقى است و آنها نیز بر شما حقوقى دارند.


آموزه هاى دین فراتر از حقوق انسان:

با تامل و بررسى منصفانه سیرت بر هیچ کس پوشیده نمى ماند که رعایت حقوق در حوزه اندیشه و عمل و با حضور اسوه ى نیکوى رسول خدا صلى الله علیه وسلم چنان در میان بهترین جماعت زمینیان نهادینه گشته بود که گستره ى آن مرز انسانها را در نوردیده و حیوانات و گیاهان را نیز شامل مى گشت. در حدیثى که امام بخارى و امام مسلم آن را نقل کرده اند رسول خدا داستان مردى را که به سگ تشنه اى آب داده بود حکایت نموده و او را ستود و فرمود که این مرد مورد مغفرت قرار گرفت. صحابه سوال کردند: یا رسول اللّه، وإن لنا فی البهائم أجرا؟ “. فقال: ” فی کل کبِد رطبه أجرٌ.  اى رسول خدا آیا در کمک کردن به حیوانات نیز پاداش قرار دارد؟ رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: در خدمت به هر موجود زنده اى پاداش وجود دارد.


ضمانتهاى نظرى اجراى حقوق:

بعد از این نگاه سریع و گذرا بر التفات و توجه دین به حقوق انسانها طرح این سوال بسیار لازم به نظر مى رسد؛ دین براى تحقق حقوق انسانها چه ضمانتهایى را ایجاد مى کند؟ راهکار دین جهت تحقق حقوق انسان چیست؟

پر واضح است که سوالى با چنین وزنى، آن هم در مورد یکى از وزین ترین امور مربوط به انسان خود نیاز به توقف و تاملى عالمانه و در خور دارد. اما جهت خالى نبودن عریضه به چند مطلب اشاره مى کنم.


مطلب اول: یکى از مباحث مهم در علم حقوق سخن از مبنا و منشا حق مى باشد. بعضى مبناى حق را قدرت و زور مى دانند. بر اساس این نظریه هر کسى که از قدرت بیشترى برخوردار است از حق بیشترى نیز برخوردار خواهد بود. این نظریه حتما به ظلم و نقض منتهى خواهد شد. گروهى مبناى حق را عدالت معرفى کرده اند. هر چند این نظریه از مورد قبلى معقول تر به نظر مى رسد، اما در عمل با اولى زیاد تفاوتى ندارد، زیرا همان صاحبان قدرت، عدالت را بر طبق میل خودشان تعریف خواهند کرد. به نظر مى رسد حق را باید بر مبنایى استوار و مطلق بنا نهاد که اراده ى هیچ کسى را یاراى تغییر و تحریف در آن نباشد. در رویکرد دین به حق، خداوند مبناى حق است. قبلا اشاره رفت که؛ حق آن است که با بیان شارع به اثبات رسیده و شارع از آن پشتیبانى کند. بدون تردید خداوند آگاه، ریزبین و باخبر از نیازهاى انسان،بهتر از هر قانونگذارى مى تواند آنچه را به مصلحت انسانهاست برایشان وضع نماید. مقاصد عالیه ى دین و قواعد کلى محل اتفاق که شرع در حفظ حقوق انسان ها وضع نموده است، پایه اى مستحکم براى رعایت حقوق فراهم مى سازد.


مطلب دوم: در اسلام قبل از اینکه به حقوق انسان پرداخته شود به انسان پرداخته شده است. این جمله ممکن است کمى غریب بنماید، اما با ملاحظه این امر که مدعیان حقوق بشر براى حقوق انسانها در شعار احترام قائل هستند اما انسانها را درجه بندى مى کنند، مى تواند غبار غربت را از این امر کنار بزند. صاحبان قدرت فراوانند، کسانى که در عمل مى گویند: حقوق انسان آرى اما کدام انسان.

خداوند براى همه ى فرزندان آدم کرامت ذاتى قرار داده است. در سوره اسراء آیه ۷۰ فرمود: وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.  به تحقیق ما فرزنان آدم را گرامى داشتیم – کرامت ذاتى – و آنان را در خشکى و دریا حمل نمودیم و از آنها را از روزى و رزق پاک عنایت نمودیم و بر بسیارى از مخلوقات خود برترى و نعمتهاى افزون دادیم.  غالب نمودن نگاه انسانى بر دیگر لایه هاى هویتى بیشترین ضمانت را براى حفظ حقوق ایجاد مى کند.

امام بخارى روایت مى کند که سهل بن حنیف و قیس بن سعد در قادسیه نشسته بودند، جنازه اى را از آنجا عبور مى دادند و اینها به احترام برخواستند. کسانى اعتراض کردند که  صاحب جنازه از اهل ذمه و نامسلمان است چرا به احترام ایستادید؟ فقال: إن النبی  مرت به جنازه، فقام، فقیل له: إنها جنازه یهودی.

قال: “أَلَیْسَتْ نَفْسًا؟!  در جواب گفت: جنازه اى بر پیامبر گذشت و پیامبر به احترام ایستاد. گفتند: این جنازه مربوط به فردى یهودى است. رسول خدا فرمود: آیا انسان نیست؟ این درسى آموزنده است تا در تعامل خود با دیگران و رعایت حقوق به جاى پر رنگ نمودن هویتها با نگاهى معرفت شناختى انسانیت را اصل قرار بدهیم.

خلیفه راشد على رضى الله عنه مى فرماید: الناس صنفان: إما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق.  مردم دو گروه هستند: یا برادر دینى تو هستند، و یا در خلق و انسان بودن به تو شباهت دارند.


مطلب سوم: توسعه یافتگى و برخوردارى از اخلاق جامعه مدنى که نتیجه حفظ و اصالت دهى به کرامت انسانى است، زمینه ى احترام و توجه به حقوق را فراهم مى سازد. آزادى خواهى، عزت نفس و مناعت طبع که محصول بندگى خالصانه خداست، انسانهایى را به جامعه تقدیم مى کند که در رفتار خود مدنیت و توسعه را جایگزین اخلاق بداوت و تنگ نظرى مى نمایند. چنین جامعه اى با انسجام، تعاون و تکافل بین خود، در هیچ شرایطى اجازه نمى دهند به کسى ستمى روا داشته شود یا خود بر کسى ستمى روا دارند. خداوند در پردازش داستان پیامبر خدا موسى علیه السلام و فرعون به زیبایى بیان مى دارد که فرعون براى اینکه قومش از او اطاعت کنند، سیاست استخفاف و چند دستگى را به اجرا گذاشته بود. خداوند مى فرماید: فَاستخفّ قومَه فأطاعوهُ إنهم کانوا قوماً فاسقین. زخرف ۵۴

” قومش را خوار و ذلیل گردانید، پس از او اطاعت کردند. براستى آنها قومى فاسق بودند.” این سیاست همیشه در دستور کار فرعونیان قرار دارد. اجازه رشد و تعالى به مردم نمى دهند تا مردم در جهل و ذلت از برنامه هاى آنها اطاعت کنند. اما دین و به تبع آن دینداران حقیقى انسان را مکرم، خلیفه و جانشین خدا، مسجود ملایک، حامل امانت الهى و عالم به اسماء – برخوردارى از استعداد نامگذارى اشیاء – مى دانند. چنین دینى هرگز در پى خوارى و از بین بردن حقوق انسان برنمى آید بلکه تمام همت خود را در نشاندن انسان در جایگاه برتر خود بکار خواهد بست.


نتیجه گیرى:

حقوق انسان در اسلام بسیار اصیل و همزاد با خلقت انسان است. انسانها در اصل خلقت مساوى آفریده شده و از کرامت ذاتى برخوردارند. تفاوتها که در قالب هویتها خود را نشان مى دهند، نباید مبناى تعیین حق براى کسى یا سلب حق از کسى قرار بگیرند. خداوند مبناى حق مى باشد. مقاصد عالیه ى شرع و حقوق تعیین شده از سوى خداوند آگاه، لطیف و خبیر باید پایه اصلى تعیین حقوق قرار بگیرد.  توجه به انسان و کرامت او باید مقدم بر توجه به حقوق او قرار بگیرد. دین با ایجاد توسعه یافتگى، عزت نفس در افراد جامعه آنها را تشویق مى کند که به دنبال به دست آوردن حقوق خود باشند و در مقابل کسانى که حقوق آنها را نادیده مى گیرند بایستند. رسول خدا صلى الله علیه وسلم که اسوه حسنه براى ما مى باشند در اوج قدرت سیاسى به زیباترین صورت به اصل “حقوق شهروندى براى همه ” پایبند بوده اند. پیامبر صلى الله علیه و سلم  در حجه الوداع سفارش هایى بسیار ارزشمند بر محور حقوق انسان ایراد فرمودند که لازم است همه صاحبان قدرت و آحاد مسلمانان به آن توجه کنیم.

نویسنده: سعدالدین صدیقی


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Muslimoon