- شنبه ۴ آذر ۹۶
- ۱۵:۰۰
۱) تأسیس حکومت اسلامی:
یکی از اهداف مهم اسلام، ایجاد جامعهی اسلامی و حاکم گردانیدن قوانین الهی در آن جامعه میباشد. حکومتهای طاغوتی هر یک از جانب خویش قوانینی را وضع کرده و بیشتر به منافع خویش پرداختهاند، به همین جهت بسیاری از اوقات حقوق شهروندان پایمال شده و بر طبقهی ضعیف، ظلم و ستم وارد میآید تا عدهای در رفاه باشند.
اسلام با ایجاد حکومت اسلامی سعی در رفع تبعیض، ظلم و فساد و فحشا داشته و برای ایجاد عدالت و برابری و حاکم گردانیدن قانون قرآن ـ که همانا سالمترین و بهترین قانونهاست ـ در جامعه تلاش مینماید.
پیامبر ـ ص ـ در مدینه اولین سنگ بنای چنین حکومتی را گذاشت تا در دنیا جامعهای وجود داشته باشد که در آن از تبعیض و ظلم و جور خبری نباشد؛ جامعهای که در آن به فریاد مظلومان رسیدگی شود؛ جامعهای که در آن قشر مُرفّه و ثروتمند جامعه، دیگران را به استثمار نگیرند؛ جامعهای که در آن رهبر و رئیس و مسؤولان همانند بقیهی مردم زندگی کنند؛ جامعهای که در آن به خاطر روابط، ضوابط ضایع نشود؛ جامعهای که در آن از دزدی و رانتخواری اثری یافت نشود و…
پس پیامبر ـ ص ـ در مدینهی منوّره حاکمیّت قرآن را ترویج داد و در تمامی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دستورات قرآن را اجرا نمودند، به همین علت به جامعهی مدنی و مدینهی فاضله دست یافتند.
پس در مدینه وقت آن رسیده بود که مسلمانان یک جامعهی اسلامی تشکیل بدهند که در تمامی مراحل زندگی با جامعهی جاهلی متفاوت باشد، و از هر جامعهی موجود در جهان بشری، در آن زمان متمایز باشد، و بتواند نمودار و نماینده و الگویی برای دعوت اسلامی ـ که مسلمانان به خاطر آن انواع و اقسام شکنجه و عذاب را در طول ده سال متمادی تحمّل کرده بودند ـ بوده باشد.
حاکم کردن قانون قرآن در جامعه:
دست یافتن به جامعهی اسلامی و مدینهی فاضله بدون حاکم کردن قرآن در آن جامعه، عملی نخواهد شد. پس جامعهای را میتوان اسلامی و حکومتی را میتوان حکومت اسلامی نامید که قوانین قرآن را بر قوانین وضع شده و ساختهی ذهن انسانها، ترجیح دهد و در جامعه پیاده کند.
پوشیده نیست که سازندگی و بنیانگذاری یک چنین جامعهای امکان ندارد که یک روزه، یا یک ماهه، یا یک ساله، تمامیّت پذیرد؛ و ناگزیر میبایست زمانی طولانی میگذشت تا تشریع و قانونگذاری و کار فرهنگی و آموزشی و پرورشی و اجرای موازین اسلامی اندک اندک شکل بگیرد. خداوند کفیل و سرپرست اصلی این تأسیس و تشریع بود، و پیامبر گرامی اسلام ـ ص ـ نیز مُجری اوامر الهی و مُرشد تازه مسلمانان، و دیگر یاران دیرین خویش در راستای تربیت دینی و انسانی مسلمانان و تزکیهی آنان، طبق موازین شریعت اسلام بودند.
(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ﴾ [جمعه: آیه ۲].
«خدای قدوس هموست که در میان اُمیّان رسول را از آنان مبعوث گردانید، آیات وی را برای آنان تلاوت کند و آنان را تزکیه کند، و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد».
(ایجاد جامعهی اسلامی) بزرگترین مسئلهای بود که حضرت رسول اکرم ـ ص ـ در رویارویی با مسلمانان داشتند، و این خود، هدف اعلا و مقصود اصلی و مراد خدا و رسول از دعوت اسلامی و رسالت محمّدی بود، و معلوم است که یک مسئلهی عارضی و در خور شتابزدگی نبود، بلکه یک قضیّهی اصیل بود و نیاز به زمان برای توفیق یافتن در آن محسوس و معقول بود.
امیدوار بودن به آینده:
رسیدن و دست یافتن به جامعهی اسلامی ناب، کار بزرگ و مهمی است که نیاز به زمان و برنامههای دراز مدت دارد؛ پس نباید انتظار داشت در یک ماه و دو ماه به نقطهی اوج حکومت اسلامی رسید؛ ضرورت این است که با امید و توکّل به خدا و داشتن برنامهای صحیح گام به گام به سوی قلّهی حکومت اسلامی نزدیک شد.
۲) پیمان اخوّت و برادری:
اقدام دوم پیامبر ـ ص ـ در مدینهی منوّره «پیمان اخوّت و برادری» میان مسلمانان «مهاجر» و «انصار» بود.
پیامبر ـ ص ـ به خوبی میدانستند که برای ایجاد حکومت اسلامی نیاز به وحدت و یکرنگی میباشد.
آری! بعضی مسائل موردی و عارضی بودند که میبایست با سرعت هر چه تمامتر و در عین حال حکیمانه و خردمندانه حلّ میشدند. مهمترین مسئله از این دست آن بود که در مدینه دو دسته بودند: یک دسته از آنان در شهر و دیار و در کنار اموال و خدم و حَشَم خودشان بودند؛ تنها نگرانی آنان در حدّ نگرانی انسانی بود که در کمال امن و امان در خانه و کاشانهی خویش به سر میبرد. اینان «انصار» بودند، که از دیرباز در میان ایشان دشمنی ریشهدار و نفرت دیرینه برقرار بود.
دستهی دیگر از مسلمانان، همهی چیزهای از این قبیل را از دست داده بودند، و جانشان را برداشته و به مدینه گریخته بودند. اینان «مهاجرین» بودند. ملجأ و مأوایی نداشتند که به آن پناه ببرند؛ شغلی نداشتند که از راه آن تأمین معاش و رفع نیاز کنند؛ ذخیره و پساندازی هم نداشتند که به نوعی گذران کنند.
شمار آن پناهندگان به مدینه نیز کم نبود، و هر روز بر شمارشان افزوده میشد. اذن هجرت برای هر انسان مؤمن به خدا و رسول صادر شده بود؛ و معلوم است که مدینه نیز آن چنان ثروت فراوانی نداشت که با حضور انبوه پناهندگان موازنهی اقتصادیاش بر هم نخورد. در همین موقعیّت دشوار، نیروهای دشمن نیز در برابر اسلام و مسلمین دست به دست هم داده بودند، و به نوعی مسلمانان مدینه را تحریم اقتصادی کرده بودند؛ چنانکه ورود قوت و غذا به مدینه رو به کاهش گذاشته بود، و اوضاع و احوال روز به روز سختتر و دشوارتر میگردید.
در این بحبوحه و پریشانی، پیامبر ـ ص ـ با اقدامی بسیار شگفتانگیز که تا امروز تاریخ نظیر آن را به خود ندیده و به عنوان برگ سبز و نورانی تاریخ بشریّت ثبت گردیده است، «عقد اخوّت و برادری» را میان مهاجرین و انصار برقرار کرد.
بدین ترتیب بین هر فرد مهاجر و یک نفر انصار، پیوند برادری برقرار میساخت و از آن لحظه به بعد این دو نفر همانند دو برادر تنی و حقیقی به شمار میآمدند که در صورت فوت انصاری، برادر مهاجری از ایشان ارث میبرد.
و بدین شکل مهاجرینی که همهی ثروت و دارایی خویش را در مکّه به خاطر هجرت به سوی رسول الله ـ ص ـ به جای گذاشته بودند از فقر و تنگدستی و بیخانمانی در آمدند و با انصاریهایی که مقیم مدینه بودند و بر آب و خاک و کشاورزی خویش قرار داشتند، شریک شدند.
علاّمه ابن قیم ـ رحمه الله ـ در زاد المعاد میگوید:
«رسول الله ـ ص ـ در منزل اَنس بن مالک ـ که هنوز نوجوان بود ـ در میان ۹۰ تن از انصار و مهاجرین عقد اخوّت و برادری بست؛ ۴۵ تن از مهاجرین با ۴۵ تن از انصار»
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ﴾ [انفال: آیه ۷۲].
«بیگمان کسانی که ایمان آوردهاند و (از خانه و کاشانهی خویش) مهاجرت کردهاند و با جان و مال خود در راه خدا (به تلاش ایستادهاند و) جهاد نمودهاند (و لقب مهاجرین را برازندهی خود گرداندهاند،) و کسانی که (مهاجرین را در منزل و مأوای خود) پناه دادهاند و (ایشان را با جان و مال) یاری نمودهاند (و از سوی خدا و پیغمبر لقب انصار دریافت داشتهاند،) برخی از آنان یاران برخی دیگرند (و مسؤل و متعهد در برابر یکدیگرند)».
رسولالله ـ ص ـ میان مهاجرین و انصار پیوند برادری برقرار نمود. این برادری بر اساس مواسات و غمخواری بود. انصار در این برادری از یکدیگر سبقت میگرفتند. حتی گاهی کار به قرعه میکشید، آنها به مهاجرین دربارهی خانه، وسایل، اموال، زمینها و حیوانات خود اختیار داده، آنها را بر خود ترجیح میدادند.
گاهی انصاری به مهاجری میگفت: نصف اموال من از آن شماست آن را ببر، و من دو خانم دارم، هر کدام مورد پسند شماست، آن را طلاق میدهم.
امّا مهاجر جواب میداد: خداوند در اهل و مال شما برکت بدهد، شما فقط مرا به بازار راهنمایی فرمایید.
از جانب انصار، ایثار و خودگذشتگی بود و از جانب مهاجر، خودداری و عزّت نفس.
جهان، پیوسته بر این ایثار و از خودگذشتگی انصار افتخار میکند، حالا بنگریم که مهاجرین در مقابل این همه گذشت و ایثار انصار چه واکنشی از خودشان نشان میدهند؟ هنگامی که سعد بن ربیع اموال و دارایی خود را بر عبدالرحمن بن عوف عرضه داشت و درخواست کرد که نصف آنها را قبول نماید، وی اظهار داشت: خداوند در دارایی تو برکت عنایت کند، مرا به بازار مدینه راهنمایی کن! سعد بن ربیع او را به «قینقاع» بازار معروف مدینه راهنمایی کرد، عبدالرحمن به آنجا رفت و مقداری روغن و پنیر خرید و با آن تجارت میکرد، طی چند روز، درآمدی حاصل شد که توانست با آن، هزینههای ازدواج خود را بپردازد و رفته رفته، چنان در شغل تجارت پیشرفت کرد و در کسب مال و ثروت موفق گردید که (به قول خودش: اگر بر خاک دست بگذارم، طلا میشود) کالاها و اموال تجارت او بر هفتصد شتر حمل و روزی که وارد مدینه میشد، غوغایی برپا میگشت.
نمایش زیبای ایثار و عزّت نفس:
حرکت زیبای مهاجرین و انصار به مسلمان این درس را میدهد که
* به خاطر رضای الهی و نصرت دین، از بهترین وسایل و چیزهای مورد علاقه حتّی زن و فرزند باید دست کشید و همه را در راه دین قربان کرد.
* حفظ عزّت نفس و استغنا را نباید حتّی در وقت نیاز از یاد برد و هیچ گاه به تنبلی و تنپروری نباید تن داد؛ بلکه تمام سعی و تلاش باید در جهت امرار معاش با زحمت بازو و عرق ریختن انجام گیرد.
با این اخوّت و برادری، اساس یک اخوّت اسلامی جهانی که در نوع خود بینظیر بود، پیریزی گردید.
آری! این اخوّت در واقع مقدمهی نهضت یک امّت صاحب دعوت و رسالت بود که میخواست جهان را در قالب جدیدی بر اساس عقاید درست و اهداف صحیح شکل دهد و موجبات رهایی آن را از بدبختی و اختلاف فراهم کرده، روابط جدیدی بر اساس ایمان و اخوّت معنوی و تشریک مساعی به وجود آورد.
این پیوند برادری میان مهاجرین و انصار، سرآغاز حیات جدیدی برای جهان و بشریّت تلقی گردید. به همین دلیل خداوند متعال این دسته از انسانها را که در شهر کوچکی زندگی میکردند، مورد خطاب قرار داده و فرمودند:
﴿ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ﴾ [انفال: آیه ۷۳].
«اگر این کار را انجام ندهید در زمین فساد بیشماری به وجود میآید»
وحدت حقیقی:
* اخوّت و برادری و پیوند دینی بر پیوند نسبی و خونی، برتری زیادی دارد؛ چراکه این پیوند به خاطر دین و به خاطر رضای الهی صورت گرفته و کاملاً با میل و رغبت قلبی انجام میپذیرد.
* مؤمن باید با جان و مال و امکانات، دیگر برادران و خواهران مؤمن خویش را یاری رساند، و نسبت به وضعیّت اجتماعی و اقتصادی مسلمانان دیگر نباید بیتوجه باشد.
* با ایجاد پیوند و ایثار و گذشت، میتوان به وحدت عملی دست یافت، طوری که تمامی دشمنان را از پای درآورد؛ پس تا زمانی که بر دشمنان درونی یعنی نفس و ابلیس غالب نشویم و دست طمع از مادیّات نشوییم، نمیتوانیم بر دشمنان ظاهری غالب آییم.
۳) بنای مرکز حکومت اسلامی:
معمولاً مسؤولان حکومتی و سران کشورها برای کار و بار حکومتی و جلسات و اجتماعات خویش، کاخهای آن چنانی و گاردهای ویژهی محافظت ترتیب میدهند، اما رسولالله ـ ص ـ این رهبر بزرگ حکومت اسلامی، «مسجد نبوی» را به عنوان مرکز حکومت اسلامی بنیان گذاشت. همان مسجدی که امروزه صدها هزار نفر در آن به نماز میایستند و در تمام ساعات شبانه روز، محل اجتماع مسلمانان و عاشقان مخلص میباشد که از دور و نزدیک در آن گرد میآیند.
بنای مسجد در همان محلی صورت گرفت که در بدو ورود به مدینه، شتر پیامبر ـ ص ـ توقف کرد و بر زمین نشست. این قطعه زمین متعلّق به دو پسر بچهی یتیم از بنینجّار بود. پیامبر ـ ص ـ زمین را از آنان خریداری کرده و خود ایشان نیز شخصاً در ساختن مسجد دوشادوش یارانش کار میکردند. وقتی سنگ و خشتها را جا به جا میکردند، این اشعار را زمزمه میفرمود:
«اللهم لا عیش إلاَّ عیش الاخره فاغفر الأنصار والمهاجره».
خداوندا، زندگی جز زندگی آخرت نیست، پس آمرزش خویش را بر انصار و مهاجرین ارزانی فرما.
در آن قطعه زمین، گورهای مشرکان، ویرانههایی چند، شماری درختان خرما و یک درخت غرقد بود. رسول اکرم ـ ص ـ دستور دادند گورهای مشرکان را شکافتند، ویرانهها را تخریب کردند، درختان خرما و آن درخت را قطع کردند و چوب آنها را در سمت قبلهی مسجد روی هم چیدند، دیوارهایش را با خشت و گل بالا بردند و سقف آن را با الیاف خرما پوشانیدند.
پیامبر ـ ص ـ در این زمان فقط حضرت سوده و حضرت عایشه ـ رضیالله عنهما ـ را در عقد داشتند به همین جهت در اطراف مسجد و چسبیده به آن دو اتاق به مساحت تقریباً ۱۵ متری با سقفی کوتاه برای زنان آنحضرت ـ ص ـ ساخته شد و بعداً که تعداد همسران رسولالله ـ ص ـ زیاد شدند، حجرههای اطراف مسجد را نیز افزایش دادند.
سادهزیستی حکام و پادشان:
* حاکم و مسؤول حکومتی نباید از عنوان و مقامش سوء استفاده کرده و اموال مردم را غصب کند.
* سران کشورها لازم نیست حتماً کاخ و قصری داشته باشند، بلکه در محیطهای ساده و صمیمی مانند مسجد نیز میتوان امور مسلمانان را ساماندهی کرد.
* نباید در ساختن مسجد اسراف و زیادهروی شود، و از زیباسازی و آیینهکاری و غیره باید به شدّت پرهیز نمود و آباد کردن مسجد به وجود نمازگزار و فعالیّتهای دینی میباشد.
* مسؤولان حکومت اسلامی باید در نمازهای جماعت حضور یابند تا مردم بیشتر به اجرای دستورات اسلامی تشویق شوند و بتوانند به راحتی آنان را ملاقات نمایند.
* حکام و مسؤلان باید سادهزیستی را اختیار نموده و همانند پیامبر ـ ص ـ به خانههایی ساده قناعت نمایند و نباید به ویلاهای آن چنانی و قصرهای محکم روی بیاورند.
این مسجد، تنها مکانی برای نمازگزاران نبود، دانشگاهی بود که مسلمانان در آن تعالیم و رهنمودهای اسلام را فرا میگرفتند، باشگاهی بود که قبایل و طوایف مختلف که از دیر باز بر اثر گرایشهای جاهلی با یکدیگر در ستیز و نبرد بودند، در آنجا فراهم میآمدند، پایگاهی بود که همهی امور از آنجا اداره میشد، و همهی فعالیّتها از آنجا سازمان داده میشد؛ و پارلمانی بود که در آن جلسات مشورتی و کمیتههای اجرایی تشکیل میشد.
کشاورز و تاجر، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، در طول روز به کار روزمرّهی خویش مشغول بودند و در شب به مسجدالنبی برای تعلیم مسائل دینیشان مراجعه میکردند.
۴) اولین دانشگاه اسلامی در مدینه:
پیامبر ـ ص ـ در مسجد نبوی به تعلیم شاگردانش میپرداخت، اما آنان افرادی بودند که ساعاتی را از شبانهروز برای تعلیم و تعلّم اختصاص داده بودند و میتوان گفت: مسجد جای عمومیتری بود؛ پیامبر ـ ص ـ در نظر داشت شاگردانی را به صورت شبانهروزی زیر نظر داشته و آنها را هم «تزکیّه» نماید و هم «تعلیم» دهد، به این منظور در جنب مسجد و چسبیده به آن سکویی ایجاد شد به نام «صُفّه». «صفّه» اولین دانشگاه شبانهروزی اسلامی میباشد که رئیس و مدیر آن، رسول الله ـ ص ـ بود و شاگردان نخستین آن نیز جمعی از محبان و شیفتگان پروردگار.
اکثر صحابه با داشتن مشاغل دنیوی از قبیل: تجارت، کار و زراعت را نیز داشتند، ولی افرادی نیز بودند که زندگی خود را فقط وقف عبادت و فراگیری و آموزش از مکتب حیاتبخش اسلام و دانشگاه رسالت کرده بودند. آنان مجرّد بودند و اگر یکی از آنها ازدواج میکرد، میبایست از آن مجموعه خارج میشد.
ابوهریره یکی از این افراد بود. وقتی صدقهای برای پیامبر ـ ص ـ میآوردند، تمام آن را برای آنها میفرستاد، و چون به عنوان هدیه طعامی میآوردند، آنان را دعوت میکرد و با آنها مینشست و آن طعام را تناول میکرد.
صُفّه، در اصل سایبان و جای سایهدار را میگویند. مسلمانان مستضعفی که جهت یاد گرفتن احادیث قدسیه و شنیدن کلمات نبویّه، به بارگاه نبوّت و رسالت تشریف میآوردند، در این محل سکونت اختیار میکردند و مردم آنها را به اصحاب صُفّه یاد میکردند، و یا خانقاه همان «بشیر» و «نذیر» و نبیَّ فقیری بود که به رضا و رغبت خویش، فقیری را بر سلطنت ترجیح میداد.
گروهی از اصحاب صُفّه، ارباب توکّل و اصحاب تبتّل نیز بودند که شب و روز جهت «تزکیّه» نفس و یاد گرفتن «کتاب» و «حکمت» خدمت آن حضرت ـ ص ـ حضور داشته و با تجارت و زراعت سر و کاری نداشتند.
ایشان چشمهای خود را جهت دیدار پرانوار رسولالله ـ ص ـ و گوشهایشان را جهت شنیدن کلمات قدسیّه و و زبانهای خویش را برای صحبت و معیّت آن حضرت ص وقف کرده بودند.
اصحاب صفّه، الگوی خلوتنشینی :
عملکرد اصحاب صُفّه گویای این مطلب است که اگر افرادی بخواهند به خاطر تزکیّه و خودسازی، مدتی را از جامعه دور شوند، جایز میباشد، به شرطی که روششان با شریعت و سنّت پیامبر ـ ص ـ همخوانی داشته باشد، یعنی در جمعه و جماعات و… حضور یابند.
۵) ایجاد مدرسهی اخلاقی:
رسول اکرم ـ ص ـ جدای از مدرسهی تعلیمی که در مکّه و مدینه در زمینهی تعلیم عقاید اسلامی و روش عبادت کردن پروردگار ایجاد نموده بودند، مدرسهای معنوی و اخلاقی هم در مکّه و هم در مدینه به وجود آوردند که اهمیّت آن از مدرسهی آموزشی نیز بیشتر و مهمتر بود.
پروردگار نیز در قرآن لفظ «یُزَکِّیهم» را قبل از «یُعَلِّمُهُم» بیان فرموده یعنی ابتدا «تزکیّه» و اصلاح فرد، سپس آموزش مسائل به او.
رسول اکرم ـ ص ـ در این مدرسهی ربّانی و اخلاقی، زیباترین شیوهی برخورد با خدا، خویشتن، دیگر مخلوقات را به آنان تعلیم میداد و رذائل اخلاقی و زشتیهای درونی را که سبب دوری از پروردگار و شعلهور شدن آتش جنگهای طولانی بین دو شخص و یا دو طائفه میگشت، از درون آنان زدود و به جای آن فضائل اخلاقی و برخوردهای نیکو و زیبا را جایگزین آن نمود؛ چراکه خودش در اعلیترین درجهی اخلاق نیکو قرار داشت: ﴿وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ). [قلم / ۴] وقتی احادیث آن حضرت ـ ص ـ را بررسی میکنیم، با تمامی این موارد، یعنی اصلاح روابط اجتماعی، دلسوزی و شفقت نسبت به فقرا، فریادرسی مظلومان، ایجاد انس و الفت بین دوستان و همسایگان، پرهیز از اخلاق تند و زشت و… برخورد میکنیم.
به عنوان مثال در مورد «کینهتوزی»، «حسد»، «قطع رابطه» و… اینگونه یارانش را به اصلاح وادار میکرد:
«لاَ تباغضوا، وَلا تحاسدوا، وَلاَتدابروا، وکونوا عبادالله إخواناً وَلاَ یَحلُّ لمسلم اَن یَهجُرَ اَخَاهُ فوقَ ثَلاثَه اَیَّام» ( ).
«کینهتوزی نکنید، حسادت نورزید، قطع رابطه نکنید، و ای بندگان خدا! با یکدیگر برادر باشید، و برای هیچ مسلمانی جایز نیست که بیشتر از سه روز با برادر مسلمانش قطع رابطه کند!»
و یا اینگونه آنان را نسبت به هم دلسوز و با شفقت بار میآورد:
«الْمُسْلِمُونَ کَرَجُلٍ وَاحِدٍ إِنِ اشْتَکَى عَیْنُهُ اشْتَکَى کُلُّهُ وَإِنِ اشْتَکَى رَأْسُهُ اشْتَکَى کُلُّهُ»( ).
«تمامی مؤمنان نسبت به یکدیگر همانند فردی واحداند؛ اگر چشم او به درد آید، تمامی اعضای او به درد میآیند، و اگر سر او به درد آید، تمامی اندامهای او به درد میآیند!»
بـنی آدم اعـــضای یکدیگرند
که در آفریــنش ز یک گوهراند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضـــــــوها را نماند قرار
تو کز محــنت دیگران بی غمی
نشـــــاید که نامت نهند آدمی
و یا اینگونه آزار رساندن به دیگران را منع میفرمود:
«المسلمُ مَن سَلِمَ المسلمون من لسانه و یده».
«مسلمان واقعی کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند.»
و به عنوان آخرین نمونه به اصلاح روابط اجتماعی اشاره میکنیم که میفرمود:
«أفشوا السَّلام، و أطعموا الطَّعامَ وَصلُوا الأرحام…».
«ای مسلمانان! سلام کردن را ظاهر کنید (و از کنار یکدیگر بیتوجه رد نشوید)، دیگران را طعام دهید (که سبب محبت بیشتر میشود) و صلهی رحم به جای بیاورید و ارتباط برقرار کنید.»
با بیان این چند نمونه فهمیدیم که پیامبر ـ ص ـ چگونه سجایای اخلاقی را به شاگردانش درس میداد، و چگونه از آن انسانهای دور از فرهنگ و تمدن، بزرگترین معلمهای اخلاق و علم و دانش را به وجود آورد.
تزکیه و خودسازی راه پیشرفت نهضتها:
نهضتهای دینی و حرکتهای فعّال جامعه برای دست یافتن به موفقیّت کامل باید به این بُعد مهم اخلاقی و تزکیّهی درون توجه داشته باشند، و در کنار پرداختن به علوم ظاهری و بُعد ظاهری، به علوم باطنی و معنوی نیز توجه نمایند و از این راه میتوان افراد مخلص و جان نثار را تربیت کرد و رذائل اخلاقی و فساد و فحشا را از جامعه دور ساخت.
با این حکمت، و با این تدبیر، پیامبر گرامی اسلام ـ ص ـ پایههای یک جامعهی نوبنیاد اسلامی را استوار گردانید که نمای ظاهری و بیرونی آن بیانگر و نشانگر معارف و مفاهیمی بود که آن فرهیختگان و فرزانگان در پرتو مصاحبت نبی اکرم ـ ص ـ از آنها برخوردار شده بودند، و نبی اکرم ـ ص ـ پیوسته به تعلیم و تربیت و تزکیهی نفوس ایشان، و تشویق آنان به مکارم اخلاق میپرداختند، و آنان را با آداب مودّت و برادری و عزّت و شرف، و نیز عبادات و طاعات میآراستند.
۶) ایجاد وحدت اسلامی:
مسلمانان مدینه و اطراف از قبایل و گروههای مختلفی بودند که بیشتر بر سر مسائل جزیی با هم نزاع و درگیریهای دیرینه بینشان ایجاد شده بود، و یا به طور سادهتر از اختلاف سلیقه برخوردار بودند.
پیامر ـ ص ـ با دقتنظر و ریزبینی که داشتند پی بردند که این اختلاف سلیقه میتواند منجر به بروز شکاف و گسترش تفرقه بین آنان شود به همین علت در اقدامی بسیار جالب، پیماننامهی همبستگی را در چندین ماده منتشر ساخت و تمامی مسلمانان را با هر اندیشه و سلیقهای کنار هم قرار داده و بر مشترکات وحدت و انسجام ایجاد نمود.
این اقدام سبب شد تا آنها به یکدیگر اعتماد نمایند و در مقابل نیز دشمن احساس خطر بیشتری بکند؛ چرا که در مقابل صف واحد و دیوار محکمی قرار میگیرد.
اینگونه پیماننامهها، یک مرحلهی انتقالی است که ملّتها در آستانهی شکلگیری و سازندگی جامعه، پیش از آنکه قرار و استقرار پیدا کنند، از آن میگذرند و به خاطر آن تعبیه میشوند که به تدریج از واحدهای قبیلهای جدا از یکدیگر ـ که بیشتر اوقات با یکدیگر در ستیز و نبرد نیز هستند ـ به یک وحدت ملّی منسجم و استوار منتقل شوند، امّا زمانی که این سازندگی و تأسیس انجام شد و به کمال رسید، و امّت ساخته شد و شکل گرفت، و پایههای برادری دینی در میان افراد امّت استوار گردید؛ اخوّت اسلامی در میان آنان وحدتی برقرار میکند و حقوقی را ایجاب میکند که پس از آن دیگر جایی برای هیچگونه پراکندگی باقی نمیماند تا نیاز به همپیمانی میان مسلمانان پیش آید.
همان طور که رسول خدا ـ ص ـ میان مسلمانان عقد أخوّت بستند، پیمان نامهای را هم پیشنهاد فرمودند تا درگیریهای مربوط به دوران جاهلیّت، و کشمکشهای قبیلهای ستممدارانه از میان برود؛ و در پرتو این پیماننامه، آنحضرت توانستند یک وحدت اسلامی فراگیر پدید آورند.
متن پیمان نامهی پیشنهادی پیغمبر اکرم ـ ص ـ چنین بود:
این پیمان نامهای است از محمّد بن عبدالله (صلى الله علیه وآله وسلم)، میان مؤمنان و مسلمانان از قریش و یثرب، و کسانی که تابع آنان شده و به آنان پیوسته، و همراه آنان جهاد کرده و میکنند:
۱ـ این مجموعه یک امّت واحده جدا از دیگر مردماناند.
۲ـ مهاجرین قریش به همان شیوهی پیشین تضامُن قبیلهای خودشان را دارند، و اسیرانشان را با فدیه آزاد میکنند، و به معروف و قسط در میان مؤمنان؛ و هر قبیله از انصار نیز به همان شیوهی پیشین تضامُن فیمابین خودشان را دارند. و هر طائفه از ایشان اسیرانش را با فدیه آزاد میکند، به معروف و قسط میان مؤمنان.
۳ـ مؤمنان فردی را که تحت فشار بدهی و عیالواری باشد رها نمیکنند، و به معروف در هر مورد از جمله پرداخت فدیه و ادای دیه او را یاری میکنند.
۴ـ مؤمنان متّقی علیه کسانی هستند که از میان آنها بخواهند ستم کنند یا از ستمگری پاداش بگیرند، یا به گناه یا عدوان یا فسادی در میان مؤمنان دست بزنند.
۵ـ مؤمنان همه دستهایشان در دست یکدیگر است بر علیه آن فرد ستمپیشه و خطاکار، هر چند وی پسر یکی از خود آنان باشد.
۶ـ هیچ فرد مؤمنی مؤمن دیگر را به قصاص کافری به قتل نمیرساند.
۷ـ و نیز هیچ کافری را بر علیه مؤمنی یاری نمیکند.
۸ـ ذمّه و امان خدا یکی بیش نیست، و پایینترین فرد مسلمانان از جانب همهی آنان میتواند به هر کس که بخواهد امان دهد.
۹ـ از یهودیان هر که تابع ما شود از یاری و مواسات ما برخودار خواهد شد، و نباید به آنان ستم شود یا کسانی علیه آنان همدست بشوند.
۱۰ـ صلح مؤمنان یکی بیش نیست؛ هیچ فرد مؤمنی بدون موافقت فرد مؤمن دیگری نمیتواند در صحنهی نبرد در راه خدا صلح و سازش کند، مگر به تساوی و عدالت میان مسلمانان.
۱۱ـ مؤمنان وابسته به یکدیگر و مدافع و حامی یکدیگرند، به موجب آنکه خونشان را در راه خدا میریزند.
۱۲ـ هیچ فرد مشرکی نمیتواند مال یا جان قریشیان را امان دهد، یا مانع از دسترسی فرد مؤمن به آن بشود.
۱۳ـ هر کسی مؤمنی را بیگناه بکشد و ثابت گردد، در برابر خون او قصاص خواهد شد، مگر آنکه ولیّ مقتول رضایت بدهد.
۱۴ـ مؤمنان همه علیه او هستند، و برای آنان روا نیست جز آنکه علیه او قیام کنند.
۱۵ـ برای هیچ فرد مؤمنی روا نیست که خطاکاری را یاری کند یا مأوا دهد؛ و هر که گناهکاری را یاری کند یا مأوا دهد، لعنت و خشم خدا بر او خواهد بود در روز قیامت، و از او عَوض و فدیهای دریافت نخواهد شد.
۱۶ـ شما هر گاه دربارهی چیزی اختلاف نظر پیدا کردید، مرجع حلّ آن اختلاف، خداوند عزّوجل و محمّد (ص) است».
ایجاد وحدت و دوستی راه پیشرفت اسلام:
زمانی مسلمانان میتوانند بر کفار و دشمنان غالب آیند و به آن عزّت و شوکت و جایگاه اصلی خویش برسند که با وجود اختلاف اندیشه و سلیقههای مختلف، در کنار هم قرار گیرند و بر مشترکات، دست دوستی بدهند، اما اگر به اختلافات داخلی دامن بزنند هیچگاه به موفقیّت دست نمییابند.
این اقدام پیامبر ـ ص ـ در مدینه درس بزرگی برای تمامی نهضتها و حرکتهای اسلامی میباشد که ابتدا باید با دیگر مسلمانان موجود در صحنه اتحاد برقرار نمود وگرنه تمام سعی و تلاش بر باد خواهد رفت.
۷) معاهده با یهود مدینه:
سه قبیله بزرگ و قدرتمند از «یهود» به نامهای «بنی قینقاع»، «بنی نضیر» و «بنی قریظه» در مدینه و اطراف آن نفوذ زیادی داشتند. آنان از یک سو از اختلاف و جنگ میان «اوس» و «خزرج» بهره میبردند و به اتحاد میان آنان خوشبین نبودند؛ از سوی دیگر نیز «یهود» مدینه با وجود آنکه در مورد پیامبر آخر زمان اطلاعاتی داشتند و او را به خوبی میشناختند، به خاطر جهالت و حسادت با او دشمنی میکردند و قریش مکّه را بر ضد پیامبر ـ ص ـ تقویت مینمودند.
رسول الله ـ ص ـ این وضعیّت را به خوبی شناخت و از آن طرف هم ضعیف بودن و قلیل بودن مسلمانان را در نظر میگرفت، بنابراین با سیاست بسیار خوبی با آنان عهد و پیمان بست.
پیامبر گرامی اسلام ـ ص ـ پس از آنکه پایههای جامعهی نوین را استوار فرمودند، و وحدت عقیدتی و سیاسی و نظامی را میان مسلمانان برقرار کردند، به برقراری روابط با غیر مسلمانان پرداختند. مقصود آن حضرت از برقراری این روابط، تأمین سلامت و امنیّت و سعادت و خیر برای تمامی بشریّت، و سازماندهی تمامی مناطق در یک نظام واحد بود.
در این راستا، پیامبر اکرم ـ ص ـ قوانین و مقرراتی را مبنی بر گذشت و نوع دوستی پیشنهاد فرمودند که در آن دوران و زمان آکنده از تعصّب و غرضهای فردی و گرایشهای نژادی، سابقه نداشت.
یهودیان، با وجود آنکه در باطن دشمن مسلمانان بودند، امّا هنوز هیچگونه مقاومت یا خصومتی از خودشان نشان نداده بودند.
آن حضرت ـ ص ـ جهت انسداد سد و عناد، و فتنه و فساد آنها معاهدهای تحریری از آنها گرفت تا مخالفت و عنادشان بیشتر نباشد و مسلمانان از فتنه و فساد آنها محفوظ بمانند.
رسول خدا ـ ص ـ در این معاهده، نهایت خیرخواهی و همراهی را با آنان مقرّر داشتند و کمال آزادی آنان را در امور دینی و امور مالی تأیید کردند، و به هیچ وجه با آنان سیاست تبعید و مصادره و خصومت را پیش نگرفتند.
چکیدهای از مهمترین بندهای این پیمان نامه:
۱) یهود مدینه، در مسائل مذهبی خود آزادند و کسی حق دخالت در امور مذهبی آنان را ندارد.
۲) در مقابل ظلم و ستم و فساد و برای از بین بردن آن در جامعه، هر دو طرف باید با هم متحد شوند.
۳) اگر فردی (مانند قریش) بر ضدّ امضاء کنندگان این عهدنامه بجنگند، باید هر دو طرف به یاری یکدیگر بشتابند و در مقابل دشمن متحد شوند.
۴) حُرمت محدودهی یثرب را همگی امضاء کنندگان این پیمان نامه باید رعایت کنند.
۵) هرگاه در میان امضاء کنندگان این پیمان نامه مشاجره و اختلاف و نزاعی روی دهد که نگران کننده باشد، مرجع حلّ اختلاف، خداوند (عزّوجل) و محمّد رسول الله ـ ص ـ خواهد بود.
۶) هیچ کس نباید به قریش و یاری کنندگان قریش امان بدهد.
۷) رسمی که در پرداخت خونبها و فدیه در مقابل قتل و یا اسیر شدن کسی از قبل رواج داشته، بر همان صورت سابق خود باقی خواهد ماند.
۸) هر یهودی که تابع مسلمانان باشد و در شهر مسلمانان زندگی کند، حفاظت جان و مالش بر ذمه مسلمانان است، نه بر او ظلم شود و نه دشمنش در مقابلش یاری شود.
۹) اگر دشمنان رسول الله ـ ص ـ بر مدینه حمله کنند، بر یهود لازم است که پیامبر را نصرت و یاری کند، نه اینکه دشمنانش را تقویت نمایند.
۱۰) اگر مسلمانان قصد صلح با قبیلهای را داشته باشند، باید یهود نیز در آن صلح شریک شود.
رسول الله ـ ص ـ به یهودیان دستور داد که این عهدنامه را خودشان بنویسند، تا راه فساد و سرپیچی آنان مسدود شود (هر چند بعداً آن را نقض کردند و به سزای اعمالشان رسیدند).
با قطعیّت یافتن این پیماننامه، مدینه و اطراف آن به صورت یک دولت فدرال در آمد، که پایتخت آن مدینه و رئیس آن دولت ـ اگر این تعبیر صحیح باشد ـ شخص رسول الله ـ ص ـ، و قدرت و نفوذ و سلطه در چارچوب آن دولت، از آن مسلمین بود.
از عبارات این پیماننامه معلوم میگردد که این پیماننامه بین مسلمانان و یهود به این خاطر منعقد گردید که مسلمانان متبوع و یهود تابع و رسول الله ـ ص ـ حاکم و رهبر هر دو طرف قرار گیرد و هرگاه اختلافی پیش آید به پیامبر ـ ص ـ مراجعه شود و هر چه ایشان دستور دهند، بر آن عمل شود.
مفاد این معاهده بر این امر گواه است که اسلام غالب و غیر مسلمانان تابع خواهند شد.
صلح با مخالفان برای اصلاح جامعه:
این اقدام رسول الله ـ ص ـ مبنی بر انعقاد پیمان با غیر مسلمانان، درس بزرگی را در زمینهی سیاست کاری به نهضتها و حرکتهای جهادی و اصلاحی میدهد که تا زمان قدرت گرفتن کامل، باید در مقابل گروههای مختلف دشمن فتنه و فسادشان را دفع کرده و به عنوان سپری در مقابل دشمنان بزرگتر از آن کار گرفت.
منبع: همگام با نبیّ رحمت در سه سفر سرنوشتساز/ نویسنده: ایوب گنجی