- دوشنبه ۶ آذر ۹۶
- ۱۸:۰۰
نخست : أحادیثی که در فضیلت او و دیگران میباشد :
۱- او را به بهشت بشارت دهید :ابوموسی(رض) روایت میکند که : در یکی از باغات مدینه، خدمت رسول خدا(ص) بودم که مردی در باغ را کوبید. نبی خدا(ص) فرمود : «اِفْتَحْ له و بَشِّرْه بِالجَنَّهِ.» در را که باز کردم ابوبکر را دیدم و او را به آنچه رسول خدا(ص) گفته بود بشارت دادم و او نیز خدا را حمد و سپاس گفت. سپس بار دیگر مردی در را زد. رسول خدا(ص) همان عبارت پیشین را تکرار نمود. من هم در را که باز کردم دیدم عمر پشت در است واو را به سخنان نبی خدا بشارت دادم و او نیز شاد شد و خدا را سپاس گفت. بعد از گذشت مدّتی بار دیگر در باغ زده شد واین بار رسول خدا(ص) فرمود : «اِفْتَحْ له و بَشِّرْه بالجَنَّه علی بَلْوی تُصِیبُه[۱].» وقتی که در را باز کردم، عثمان را دیدم و او را از سخن رسول خدا(ص) آگاه نمود. او نیز با حمد و ثنای خدا در جواب گفت : «اللهُ مُسْتَعانُ : خداوند یار و یاور ماست.»[۲]
این حدیث بیانگر فضیلت ابوبکر، عمر و عثمان است که نبی خدا(ص) بشارت بهشت را به آنها داده است و نیز مبیّن فضیلت ابوموسی میباشد که در خدمت رسول خدا(ص) بوده است. از طرفی دیگر این حدیث بیان میکند که اگر احتمال غرور و تکبّر وجود نداشته باشد جائز است جلوی خود افراد، آنان را مدح و ثنا گفت.
این حدیث، خود، از معجزات رسول خدا است که از فاجعه قتل عثمان وآن آشوب و بلوی و نیز تداوم و استمرار آن سه تن بر ایمان و اسلام خویش خبر داده است.[۳]
۲- ای أحد! آرام گیر : انس(رض) روایت میکند که : هنگامی که نبی خدا(ص) همراه ابوبکر، عمر و عثمان بر کوه اُحد رفتند، کوه به لرزه افتاد. انگاه رسول خدا پای خویش را بر آن زد و فرمود : ای احد! آرام گیر که بر روی تو پیامبری همراه صدّیق او و دو شهید ایستادهاند.[۴]
۳- ای أحد : آرام گیر : از ابوهریره(رض) روایت شده که : رسول خدا(ص) همراه ابوبکر، عمر، عثمان، علی، طلحه و زبیر بر روی حراء ایستاده بودند که ناگهان به لرزه افتاد. پیامبر در این هنگام چنین فرمودند : ای اُحد! آرام گیر که بر روی تو پیامبر همراه صدیق او و شهید [راه حقّ] ایستادهاند.[۵]
۴- شرم و حیای عثمان(رض) :از یحیی بن سعید بن عاص روایت است که أمّالمؤمنین عائشه و عثمان، هر دو، برای او تعریف کردند که روزی پیامبر(ص) در منزل عائشه درازکشیده و در حال استراحت بودند که ابوبکر اذن ورود خواست، پیامبر(ص) بدون اینکه بلند شده و بنشیند به او اذن خول داد. ابوبکر نیز وارد شد و کارش را با پیامبر(ص) مطرح نمود و بعد رفت. پس از رفتن او، عمر نزد رسول خدا(ص) آمد و این بار نیز حضرت رسول(ص) بدون اینکه بلند شود با او به صحبت پرداخت. اما چون عثمان نزد رسول خدا(ص) آمد، پیامبر(ص) بلند شد و خود را مرتب نمود و به عائشه نیز فرمود که خود را کاملاً در لباسش بپوشاند. پس از رفتن عثمان، عائشه از رسول خدا(ص) پرسید که چرا موقعیکه ابوبکرو عمر نزدتان آمدند به همان حالت، راحت با آنان صحبت کردید اما چون عثمان پیش شما آمد بلند شدید و خود را مرتب نمودید. حضرت(ص) به او پاسخ داد : عثمان مرد بسیار با حیائی است، ترسیدم که اگر در آن حالتی که من بودم بر من وارد میشد، خجالت و شرم و حیا نگذارد که او کارش را به من بگوید.[۶]
۵- شرم و حیای فرشتگان از عثمان :ابوسلمه بن عبدالرحمن از عائشه نقل میکند که رزوی رسول خدا(ص) در منزل او به پشت دراز کشیده و ساق پایش از زیر لباس بیرون افتاده بود که در این هنگام ابوبکر نزد ایشان آمد و آن حضرت(ص) بدون اینکه بلند شود با ابوبکر به گفتگو پرداخت. پس از ابوبکر، عمر نزد آنان حضرت(ص) آمد اما باز پیامبر(ص) از جای خود تکان نخورد و به همان حالت با عمر نیز به صحبت کردن مشغول شد، تا اینکه عثمان نزد حضرت(ص) آمد. با آمدن او، حضرت(ص) بلند شد و لباس خود را مرتب نمود و به صحبت با عثمان پرداخت. هنگامیکه عثمان رفت، عائشه از حضرت(ص) سؤال کرد که یا رسول الله(ص)، چرا شما هنگامیکه ابوبکر و عمر نزدتان آمدند شما بلند نشدید و به همان حالت استراحت با آنان صحبت کردید اما چون عثمان نزد شما آمد، بلند شدید و خود را مرتب کردید. حضرت(ص) فرمود : «ألا أَستحیی من رجل تَستحیی منه الملائکهُ[۷]و[۸].» مناوی در کتاب خویش میگوید : مقام شرم و حیا برگرفته از عظیم شمردن مقام و منزلت مخاطب است. در مورد عثمان(رض) باید گفت که عظمت و جلال خداوند متعال بر او غالب آمده بود. خود او نیز را در برابر آن ذات بزرگ، احساس حقارت میکرد و این دو خصلت از ویژگیهای مهم بندگان مقرّ درگاه حضرت احدیّت است. به همین دلیل، مقام عثمان نیز والا شد و بهترین بندگان خدا، حضرت رسول اکرم(ص)، از او شرم مینمود کمااینکه هر کس خدا را دوست داشته باشد، دوستان مخلص خداوند نیز او را دوست خواهند داشت و هر کس خوف خداوند را در دل جای دهد، همه چیز و همه کس نیز در برابر او خوفی عجیب در خود خواهند یافت.[۹]
۶- عثمان، باحیاترین بود :از انس بن مالک(رض) روایت است که رسول خدا(ص) فرمود : «أَرْحَمُ أُمّتی أبوبکر، وَ أَشَدُّها فی دین الله عمرُ، وَ أَصْدَقُ حَیاءً عثمانُ، و أَعْلَمُها بالحَلال و الحَرام مُعاذُین جَبَلَ، و أَقْرأها لِلکتابِ اللهِ أُبَیُّ بن کَعْبَ، و أَعْلَمُها بالفَرائِضِ زَیدُ بن ثابتَ، و لکلّ أمّهٍ أَمینٌ، وَ أَمینُ هذه الأمّهِ أبوعُبَیْدهِ بنِ الجَرّاحِ.»[۱۰]و[۱۱]
دوم : رسول خدا(ص) خبر از فتنهای میدهد که منجر به شهادت عثمان شد :
۱- عبدالله بن حواله از رسول خدا روایت میکند که حضرت(ص) فرمود : «مَن نَجَا مِنْ ثلاثٍ فقد نَجَا : موتی، والدجّالُ، و قتلُ خلیفهٍ مصطبرٍ بالحقِّ مُعْطِیه.»[۱۲]و[۱۳]
واضح است که منظور از آن خلیف، عثمان بن عفّان است و دلایل و قراین نیز همین مطلب را تأیید میکنند. در واقع، این حدیث، مخاطب ود را به درگیر نشدن در آن فتنه فرامیخواند. این مشارکت در فتنه، ممکن است عملی و مستقیم باشد که همان مشارکت مستقیم در قتل خلیفه و تشویق و ترغیب مردم به آن آشوب و بلو است و ممکن است زبانی و معنوی باشد که از طریق ردّ و بدل سخنان باطل و ناروا و شایعات و اکاذیب در مورد آن خلیفه صورت میگیرد که در این صورت، این حدیث عامّ و فراگیر است و همه مسلمانان را در هر زمان و مکانی در برمیگیرد.[۱۴]
۲- این مرد، در آن فتنه بزرگ کشته خواهد شد:ابن عمر(رض) از رسول خدا(ص) نقل میکند که روزی آن حضرت در مورد فتنهای که گریبانگیر مسلمانان خواهد شد صحبت میکرد که مردی از آنجا رد شد که سر و صورتش را با عمامه پوشانیده بود. پیامبر(ص) با سر به او اشاره نموده و فرمود : در آن روز، این مرد کشته خواهد شد. من نیز در آن مرد دقت کردم و دانستم که او عثمان بن عفّان بود.[۱۵]
۳- این مرد، در روز فتنه، بر راه راست است :کعب بن عجره از رسول خدا(ص) روایت میکند : روزی رسول خدا(ص) در مورد فتنهای که امّت را در برخواهد گرفت صحبت مینمود که ناگاه مردی از آنجا رد شد. پیامبر فرمود : در آن روز، این مرد بر راه راست خواهد بود. من با سرعت خود را به آن مرد رسانم و دیدم که او عثمان بن عفّان است. سپس نزد رسول خدا(ص) برگشتم و از ایشان پرسیدم : یا رسول الله(ص)، آیا منظورتان همین مرد است؟ و ایشان پاسخ داد : بله، منظورم همین مرد است.[۱۶]
۴- فتنه عظیمی روی خواهد داد واین مرد و یارانش در آن روز، بر حقّ هستند : مرّه بهزِی روایت میکند که روزی نزد رسول خدا(ص) بودیم و ایشان از فتنه عظیمی که امّت را در برخواهد گرفت صحبت میکردند. سپس فرمودند : در آن روز مرد و حامیان او بر حقّ هستند. در این لحظه من بلند شدم و نزد آن مرد رفتم و دیدم که عثمان بن عفّان است.[۱۷]
۵- در آن روز این مرد و یارانش بر حق هستند : ابوالأشعث روایت میکند که در دروان امارت معاویه بر شام، دستهای از خطبا، در منطقه «ایلیا» گردهم آمده و هر یک سخنانی را بیان کرد. در این میان، مرّه بن کعب، بلند شد و گفت : میخواهم حدیثیرا برایتان بازگو کنم که اگر به خاطر گفتن آن نبود در اینجا سخن نمیگفتم : روزی نزد رسول خدا(ص) بودیم و ایشان راجع به فتنهای که امت دچار آن خواهد شد سخن میگفت که ناگهان مردی از آنجا رد شد که سر و صورت خود را با عمامه پوشانیده بود. پیامبر خدا(ص) با دیدن او فرمود : این مرد و حامیان اودر آن روز، بر حقّ هستند و آنانند نجت یافتگان آن فتنه. من سؤال کردم : یا رسول الله(ص)، آیا منظورتان همین مرد است؟ وایشان رو به آن مرد کردند و فرمودند : بله، منظورم همین مرد است. چون دقت کردم فهمیدم که آن مرد کسی نبود جز عثمان بن عفّان.[۱۸]
۶- جانب امین امّت و حامیان او را بگیرید : ابوحبیبه نقل میکند : چون در جریان فتنه وارد منزل عثمان که در محاصره شورشیان بود شدم به یاد سخن ابوهریره افتادم که در مجلس از عثمان اذن سخن گفتن خواست و چون عثمان به او این اذن را داد، او بلند شد و پس از حمد و ثنای پروردگار، گفت : من از رسول خدا(ص) شنیدم که ایشان فرمود : شما بعداز من، دچار فتنه و اختلاف عظیمی خواهید شد. یاران عرض کردند : یا رسول الله(ص)، در آن هنگام چه باید کرد؟ و ایشان در حالیکه به عثمان نگاه میکردند، فرمودند : باید جانب امین امّت و یاران و حامیان او را بگیرید.[۱۹]
۷- اگر مردمانی خواستند که آن پیراهن را از تنت درآورند تو مقاومت کن : عبدالله بن عامر بن نعمان بن بشیر از امّ المؤنین عائشه نقل میکند که روزی رسولخدا(ص) فردی را به جانب عثمان فرستاد تا او را نزد ایشان بیاورد. هنگامیکه عثمان(رض) نزد حضرت(ص) آمد حضرت(ص) از او استقبال کردند و به گفتگو با هم پرداختند. هنگام رفتن عثمان، حضرت(ص) به او گفت : عثمان! به یاد داشته باش که خداوند متعال، پیراهنی مبارک را بر تن تو خواهد کرد و اگر مردمانی خواستند آنرا از تنت درآورند، تو در برابر آنان مقاومت کن.[۲۰]
۸- پیامبر خدا(ص) با من پیمانی بسته است که من باید به آن وفادار بمانم : ابوسهله از امّ المؤمنین عائشه روایت میکند که روزی رسول خدا(ص) به من گفت : میخواهد با یکی از صحابه صحبت کند. من پرسیدم : میخواهید فردی را به دنبال پدرم، ابوبکر بفرستم؟ حضرت پاسخ رد دادند. چون من گفتم که آیا رسول خدا(ص) میخواهد با عثمان صحبت کند، ایشان پاسخ مثبت دادند. هنگامیکه عثمان نزد حضرت(ص) آمد، آن حضرت(ص) به من فرمود که از آنان دور شوم و سپس به صورتی آرام و آهسته با هم به گفتگو مشغول شدند. در اثنای این گفتگو بود که دیدم رنگ رخسار عثمان دگرگون شد. آن روزیکه شورشیان، خانه عثمان را محاصره کرده بود نزد او رفتیم و به او گفتیم : یا امیرالمؤمنین! آیا نمیخواهید فرمان جنگ با شورشیان را صادر کنید؟ ایشان پاسخ داد : هرگز، زیراکه مرا با رسولخدا(ص) عهدی است که باید بدان پایبند بماند[۲۱]. این حدیث، بیانگر شدت محبّت حضرت رسول(ص) نسبت به عثمان(رض) و اصرار شدید آن حضرت(ص) بر حفظ مصالح دین و امّت است. آن حضرت(ص) عثمان را از مسائل مهم آن فتنه که منجر به قتل او نیز میشد آگاه نمود عثمان نیز بنا به توصیه حضرت رسول(ص) آنرا پنهان نگه داشته بود و از آن سخنان، تنها آن مقدار را که خود عثمان، در گرماگرم فتنه بازگو نمود و به دست ما رسیده است. از این حدیث، روشن میشود که رسول خدا(ص) عثمان را به اتخاذ مواضع درست و مناسب در قبل این رویداد مهم فراخوانده و دستورات لازم را به او داده بود و عثمان نیز از این دستورات و رهنمودها تبعیت نموده و به این طریق، مانع گسترش فتنه به دیگر مناطق شد. در روایاتی دیگر، مطالبی آمده است که گوشههایی از این اسرار را که رسول خدا(ص) به عثمان بازگو کرد برای ما روشن میکند و به عنوان مثال، در روایتی نقل است که رسول خدا(ص) به عثمان فرمود : ای عثمان! خداوند لباسی را بر تن خواهد کرد که باید به یاد داشته باشی اگر مردمانی از تو خواستند تا آن را از تت درآوری، باید در برابر آن مقاومت کنی[۲۲]. مضمون این پیمانی که عثمان در روز فتنه بازگو نمود مربوط به همان سفارش رسول خدا(ص) به اوست که به او فرمود باید در برابر آن فتنه صبر و استقامت در پیش گیرد. اگرچه در این احادیث، سخنی از خلیفهایست مجهول که روزی بر مسند قدرت خواهد نشت، واضح است که در این میان، عثمان راهنماییها و سفارشاتی را از رسول خدا(ص) دریافت نمود که دیگر صحابه(رض) از آن بیخبر بودند. نفس پنهان گفتن آن مطالب به عثمان، به نحوی امالمؤمنین عائشه نیز نباید آنها را میشنید و نیز دگرگون شدن رنگ رخسار عثمان حین شنیدن آن سخنان، خود، دلیلی است واضح بر اینکه آن مطالب راجع به حادثه بسیار مهم و سرنوشتسازی چون آن فتنه بزرگ بود. در عین حال، آن سخنان، دربرگیرنده توصیهها و دستوراتی بود که براساس آن سفارشات، عثمان در روز حادثه، مواضع درست ومناسبی در برابر آن جریانات مشکوک اتخاذ نمود. در واقع، رسول خدا(ص) دستورات و سفارشاتی به عثمان نمود که شاید بر پایه همان توصیهها بود که عثمان در جریان فتنه، نه از مقام خود کناره گرفت و نه به جنگ با فتنهگران وآشوبطلبان پرداخت. به واقع، این دو مسأله، همیشه، ذهن محققان و مورّخان را به خود مشغول ساخته که چرا عثمان درآن ایام، نه از مقام خود استعفا داد و نه فرمان جنگ با شورشیان را صادر کرد[۲۳]. باید گفت رسول خدا(ص) همانطور که خبر از وقوع حوادث بسیاری دادند، در این مورد نیز، چون با غیب در ارتباط بودند، خبر از وقوع چنین فتنه بزرگی دادند. هرچند یقین داریم که غیب را تنها خداوند بزرگ و بیهمتا میداند اما او بنا به شرایط و حکمتهایی خاص، اخباری را در اختیار نبی خود(ص) قرار میداد تا مردم را از آنها آگاه سازد، کمااینکه در قرآن آمده است که : ) قُل لاأملک لنفس نفعاً و لاضَرّاً إلاّ ماشاء اللهُ ولو کنتُ أَعْلَمُ الغیبَ لاستکثرتُ من الخیر و ما مَسَّنی السوءُ إنْ أنا إلاّ نَذِیرٌ و بَشِیرٌ لقوم یؤمنون ([۲۴] (اعراف : ۱۸۸
منبع : در شناخت سیره عثمان بن عفّان/مولف :دکتر علی محمد الصلابی/انتشارات : عقیده
[۱]- در را به روی او بگشای و او را به خاطر [صبر و تحمل در برابر] مصیبتی که بر سر او میآید به بهشت بشارت ده.
[۲]- صحیح البخاری (حدیث ۳۶۹۵).
[۳]- شرح النووی علی صحیح مسلم (۱۵/۱۷۰ – ۱۷۱).
[۴]- صحیح البخاری (حدیث ۳۶۹۷).
[۵]- صحیح مسلم (حدیث ۲۴۱۷).
[۶]- صحیح مسلم (حدیث ۲۴۰۲).
[۷]- صحیح مسلم (حدیث ۲۴۰۱).
[۸]- آیا نباید از مردی شرم داشت که فرشتگان از او شرم میکنند.
[۹]- فیض القدیر (۴/۳۰۲).
[۱۰]- فضائ الصحابه (۱/۶۰۴).
[۱۱]- مهربانترین امّت من، ابوبکر است، سختگیرتریشان در اجرای دین، عمر، با حیاتترین ایشان، عثمان، داناترین آنان به حلال و حرام، معاذ بن جبل میباشد، ابیّ بن کعب داناترین امت به قرائت قرآن است و زید بن ثابت آگاهترینشان به مسائل تقسیم ارث، و هر امّتی را امینی است و امین امت من ابوعبیده بن جرّاح میباشد.
[۱۲]- مسند احمد (۴/۴۱۹).